فهرست مطالب این مقاله
همهی ما در زندگی خود نیازها، خواستهها و آرزوهایی داریم. خواه کوچک باشند یا بزرگ، خواه منطقی باشند یا غیرمنطقی. آگاهانه و خودخواسته باشند یا ناآگاهانه. اگر علاقهمند به مباحث قانون جذب و دریافت خواستهها باشید، احتمالا با اصطلاحاتی که مربوط به این قانون بوده و در کنار آن کار میکنند، آشنایی دارید. مانند قانون انتظار، قانون تضاد و…
امروز در این مقاله میخواهیم در خصوص اصل تضاد با شما صحبت کرده و این موضوع را بیشتر برایتان باز کنیم تا با بهرهگیری از این قانون، با انگیزه و اشتیاق بیشتری به سمت تحقق خواستههای خود گام بردارید. قبل از آن به تعریفی خلاصهوار از قانون جذب میپردازیم؛ چون این دو مفهوم در هم عجین شده و ارتباط نزدیکی با هم دارند.
قانون جذب، از افسانه تا واقعیت
سالهاست که سخنرانان انگیزشی و مربیان توسعهی فردی، از تاثیر عاملی به نام قانون جذب برای رسیدن به خواستهها و آرزوها نام میبرند. تا به امروز کتابهای بسیاری در این خصوص نوشته شده و همایشها و سمینارهای زیادی با این موضوع در سرتاسر جهان برگزار شده است. به طور قطع شما هم در این خصوص شنیدهاید و یا کتابهای مربوط به آن را مطالعه کردهاید. ابتدا اجازه دهید با تعریف آن آشنا شویم:
تعریف:
قانون جذب (law of the attraction) از قوانین موجود در جهان هستی است که میگوید: “در زندگی به هر چیزی که فکر کنید(چه خوب باشد و چه بد)، آن را به زندگیتان جذب میکنید.”
درواقع این قانون، قانون رسیدن به آرزوهای شماست. تمرکز قانون جذب روی افکار، باورها و احساسات شماست. میگوید اگر میخواهی به خواستهات نزدیک شوی، باید قبل از داشتنش، احساس خوبی از آن در درونت ایجاد کنی. یادتان باشد که جذب، قانون ثانویه است و قانون اول، قانون ارتعاش است.
قانون ارتعاش میگوید هر کدام از افکاری که به ذهن شما میآیند، انرژی و ارتعاشی دارند که همین ارتعاش بر دنیای پیرامونتان تاثیر گذاشته و موجب ورود خواستهها و ناخواستههایی به زندگیتان میشود. خلاصه اینکه اگر میخواهید به اهداف و آرزوهای خود دست پیدا کنید، باید کنترل افکارتان را در دست گرفته و روی احساساتتان کار کنید. جالب است بدانید نام قانون جذب در اواخر سال 2006 پس از انتشار کتاب راز توسط خانم راندا برن، در سطح جهان مطرح شد.
اختلاف نظرها در خصوص قانون جذب
در خصوص قانون جذب، اختلاف نظرها و حرف و حدیثهای بیشماری وجود دارد. برخی افراد، موافق صد درصدی آن بوده و به وجود این قانون و کارایی آن اطمینان کامل دارند. این افراد در زندگی خود، روابط و شغلشان، از این قانون استفاده میکنند و موفقیتها و دستاوردهایشان را مرهون آن میدانند.
گروهی دیگر از افراد نیز معتقدند که این قضیه تنها ظاهری علمی دارد اما زیر مجموعهی شبه علم محسوب میشود؛ یعنی هنوز به طور علمی اثبات نشده است. این گروه، ضمن مخالفت با این قانون، تاثیر زیادش در موفقیت فردی را نیز انکار میکنند. ناگفته نماند دانشمندان در طول سالها برای رد یا اثبات قانون جذب تحقیقاتی هم انجام دادهاند. نتایجی که از این تحقیقات علمی به دست آمده واقعی بودن این قانون را رد میکند. به عنوان مثال این قانون روی گروهی از ورزشکاران آزمایش شد. یافتهها نشان داد ورزشکارانی که تمرین کردن را در ذهن خود تصور کرده بودند، از کسانی که پیروزی را تصور کرده بودند، موفقتر عمل کردند.
همه چیز به باورهای شما بستگی دارد…
صرف نظر از اینکه این قانون درست است یا نادرست، واقعیت است یا افسانه و ساختهی ذهن انسان، این شما، اعتقادات و باورهایتان هستید که میتوانید قانون جذب را بپذیرید یا رد کنید. همه چیز به ذهنیات خودتان بستگی دارد. ما در اینجا تنها بازگو کنندهی مسائل هستیم و تصمیمگیری را به عهدهی شما گذاشتهایم. هر کسی هر گونه مایل است میتواند برای زندگیاش برنامه بچیند و تصمیم بگیرد. اما پیشنهاد میکنیم اول در خصوص این قانون، چیستی و چگونگیاش مطالعه کرده و بخوانید تا بدانید که موضعتان نسبت به آن چیست و در کدام دسته جای دارید؛ سپس ببینید آیا این قانون را میپذیرید یا به آن اعتقادی ندارید.
برای آن دسته افرادی که قانون جذب را باور داشته و به درستیاش اطمینان دارند باید بگوییم برای اینکه بتوانید از قانون جذب جهت رسیدن به خواستههای خود استفاده کنید، اول میبایست بدانید که چه چیزی میخواهید. برای دانستن آن میتوانید اول از خود بپرسید که چه چیزی را نمیخواهید؟ این ناخواستهها، چیزهایی که نمیخواهید و در واقع این بیرغبتی، “تضاد” نامیده میشود.
قانون تضاد در جهان هستی
حتما با کلماتی همچون تضاد، متضاد و مخالف، آشنا هستید. آن را برای بیان دو صفت، کلمه یا ویژگی که با هم نسبت عکس داشته یا مقابل هم قرار دارند، استفاده میکنید؛ مانند: سپیدی و سیاهی. جالب است بدانید که این تضاد، لازمهی شناخت هر پدیده در جهان هستی است. اگر ما بخواهیم یک موضوع یا پدیده را تنها و به صورت مستقل بررسی کنیم، انگار تکبعدی عمل کرده و به شناخت کاملی از آن نمیرسیم. هر پدیده سمت دیگر یا وجه دیگری هم دارد.
مفاهیم موجود در جهان هستی معمولا به شکل دو بعدی معنا پیدا میکنند. به عنوان مثال شب در مقابل روز، ناپاکی در مقابل پاکی، بیماری در مقابل سلامتی، فقر و بیپولی در مقابل پول و ثروت. ذهن ما هم همینگونه است؛ زمانی که بخواهد چیزی را بشناسد و به درک و شناخت کاملی از آن برسد، باید آن پدیده را با متضاد و مخالفش بشناسد. این به دلیل وجود مکانیسم دو وجهی در ذهن ماست. یک وجه آن دوست دارد خود هدف را بشناسد و وجه دیگر میخواهد ویژگیهای متضاد هدف ما را درک کند. شما هم اگر کمی فکر کنید، میبینید که همینگونه است. اگر تاریکی وجود نداشت، ما نمیتوانستیم روشنایی را درک کنیم. (اگر چیزی یا جایی روشن نباشد، تاریک است.)
تضاد: امری غیر قابل
وجود تضاد، امری غیر قابل انکار در چرخهی هستی است، همیشه بوده و باید باشد. تمامی اختراعات و کشفیات بشر هم ریشه در این تضادها دارد. مثلا بشر وقتی متوجه شد اگر با پای برهنه و بدون پوشش راه برود، پاهایش آسیب دیده و دچار مشکل میشود، برای پوشاندن پا و محافظت از آن کفش را اختراع کرد. مثال دیگر زمانی بود که از مالک شرکت مازاراتی پرسیدند چطور شد که به فکر ساختن چنین ماشینی افتادی؟ و او در پاسخ گفت: “ماشینی که میخواستم در بازار پیدا نکردم”. پس میبینید که وجود این تضادها تماما بد نیست و موجب پیدایش بسیاری از اختراعات، نوآوریها و ابداعات بشر هم بوده است.
پس شما نیازی نیست که با تضادهای زندگی بجنگید؛ بلکه باید از آنها به نفع خود استفاده کرده و جهت شناسایی خواستههایتان از آنها استفاده نمایید.
تعریف قانون تضاد:
تعریف این اصل یا قانون خیلی ساده است. تضاد یعنی برخورد شما با ناخواستهها در زندگی. شما خواستههایتان را در زندگی میشناسید و میدانید که چه چیزی میخواهید اما گاهی دقیقا با عکس این قضیه مواجه میشوید؛ یعنی به چیزی میرسید، چیزی را دریافت میکنید یا اتفاقی برایتان میافتد که آن را نمیخواهید. به تمام اینها تضاد میگوییم.
در مفاهیم مربوط به قانون جذب، تضاد یعنی وجود مشکلات و چالشها؛ یعنی همان چیزی که شما از آن خوشتان نمیآید و حال و هوای شما را منفی میکند. مثلا شما ماشینی دارید که همیشه خراب میشود، با آدم اشتباهی رابطه دارید که منجر به جدایی میشود، در کاری سرمایهگذاری کردهاید که تمام پولتان از دست رفته و ضرر کردهاید. اینها اتفاقاتی هستند که شما نمیخواستید برایتان پیش بیاید. این ناخواستهها همان تضادها در زندگی شما هستند.
نگران نباشید… این تضادها قرار نیست بد باشند؛ بلکه اینها آلارم یا هشداری هستند که شما را نسبت به تغییر وضعیتتان آگاه میکنند. شما میتوانید با تغییر باورهایتان از این تضادها به نفع خود استفاده کنید.
وقتی ناخواستهها اتفاق میافتند…
تصور کنید شما بیمار شدهاید و وضعیت جسمیتان وخیم شده است. بیماری یک ناخواسته و تضاد است. شما ابتدا باید این وضعیت را درک کنید. بیماری نشان میدهد که مثلا شما در چند مدت اخیر نسبت به وضعیت سلامتیتان بیتوجه بودهاید. از خود مراقبت نکردید، غذای ناسالم خوردید، ورزش نکرده و تحرک نداشتهاید، آزمایش انجام نداده یا به پزشک مراجعه نکردهاید و یا مراجعه کردهاید و داروهایتان را مصرف نکردهاید. با درک اینها برای تغییر وضعیتتان اقدام میکنید و از این به بعد سبک زندگیتان را اصلاح مینمایید تا به خواستهی خود که همان سلامتی است برسید.
وقتی ناخواستهها اتفاق میافتند، شما را راهنمایی میکنند تا توجهتان را به خواستههایتان معطوف کنید. مثلا بیپولی و فقر توجه شما را به ثروت و کسب درآمد جلب میکند. وقتی در کاری سرمایه گذاری کردهاید که پول و سرمایهتان از دست رفته با ناخواسته مواجه میشوید؛ باید بدانید که از این به بعد باید با تحقیق، تفحص و مشورت بیشتری اقدام کرده و در اعتماد کردن به دیگران بیشتر فکر کنید.
پس دوست من، تو زمانی موفق خواهی شد که از این تضادها جهت حرکت به سمت خواستههایت استفاده کنی.
نحوهی برخورد با تضادها
همانطور که اشاره کردیم، تضادها چیز بدی نیستند و شما را ضمن مواجهه با ناخواستهها، متوجه خواستههایتان میکنند؛ اما نحوهی برخورد شما با این ناخواستهها و تضادها هم بسیار مهم است.
مردم وقتی در زندگی با ناخواستهها یا تضادها مواجه میشوند، دو دسته میگردند:
- دستهی اول در برخورد با ناخواستهها مدام ناشکری میکنند. گله و شکایت کرده و از بخت بد خود مینالند. به زمین و زمان گیر میدهند و خود را بدبخت میدانند.
- دستهی دوم از قانون تضاد آگاه هستند و میدانند این ناخواستهها برایشان ایجاد شده تا خواستهشان را به آنها نشان بدهد. آنها از این فرصت استفاده میکنند. خدا را شکر کرده و توجه خود را به خواستهشان معطوف می نمایند.
پس این را یادتان باشد: توجه کردن به تضاد و شناسایی آن به عنوان چیزی که دوستش نداری و دلت آن را نمیخواهد، تو را نسبت به آنچه که میخواهی آگاهتر میکند و این یعنی تو از طریق تضاد به وضوح دست پیدا میکنی.
پس دوست من، اگر در زندگی به مشکلی برخوردی، با چالشی مواجه شدی و یا ناخواستهای را جذب کردی، به جای غر زدن، گله و شکایت کردن و ناامید شدن، خوشحال باش از اینکه قرار است خواستههایت را شناسایی کنی. با شناسایی خواستهها و تمایلاتت میتوانی برای رسیدن به آنها برنامه ریزی کرده و تلاش کنی.
چگونه از قانون تضاد برای رسیدن به موفقیت استفاده کنیم؟
- اگر در زندگی هدف مشخصی داشته باشید و برای رسیدن به آن تلاش کنید، جهان هستی شما را راهنمایی کرده و پیامهایی به شما میدهد. زمانی که برای دستیابی به هدفتان در مسیر درست و صحیحی قرار داشته باشید، کارها آسان پیش میرود؛ اما اگر اشتباه کنید و وارد مسیر غلطی شوید، جهان هستی با به سختی انداختن شما این پیام را میدهد که مسیرتان اشتباه است و باید آن را تغییر دهید.
- اگر دچار روزمرگی شده و اهدافتان را از یاد بردهاید، اگر سردرگم هستید و دقیقا نمیدانید چه میخواهید؛ جهان هستی، تضادها (ناخواستهها) را سر راهتان میگذارد؛ تا متوجه وضعیت نادرستتان بشوید. وقتی دچار این تضادها میشوید، بر اساس این قانون درمییابید که اگر اینها را نمیخواهید یعنی برعکس آن را میخواهید که در واقع همان خواستههای شما هستند.
تمام اینها نشان دهندهی این است که اگر وضعیت الانتان (ناخواسته) را نمیخواهید، باید تمرکزتان را از آن برداشته و به عکس آن (خواسته) توجه کنید. کائنات و جهان هستی با این پیامها شما را آگاه میکند تا در مسیر درست قرار بگیرید. پس از این فرصت استفاده کنید.
مثال
حال با ذکر یک مثال برایتان توضیح میدهیم:
تصور کنید شما در رابطهای هستید که برایتان راضیکننده نیست. احساسات، عواطف، خواستهها و نیازهایتان در رابطه با این شخص نادیده گرفته میشود و ادامه دادن آن برای شما هیچ سودی ندارد. رابطه به این شکل برای شما یک ناخواسته است و شما هرگز آن را نمیخواهید. باید توجهتان را روی عکس این قضیه معطوف کنید. شما به دنبال رابطهای میگردید که در آن دوست بدارید و دوست داشته شوید، احساس امنیت کنید، به آزادیهای فردی یکدیگر احترام بگذارید و هر دو به رشد و بالندگی برسید.
در حقیقت رابطهای را دوست دارید که شما را به فرد بهتری تبدیل کند. چنین رابطهای خواستهی حقیقی شماست. وقتی از خواستهی خود آگاه شوید، بهتر تصمیم میگیرید. شاید لازم باشد از رابطهی مسموم فعلی بیرون بیایید. وقتی در مسیر درست قرار بگیرید و به رویدادهای آینده احساس خوبی پیدا کنید، کائنات نیز به کمک شما آمده و فرد مناسب را به زندگیتان وارد میکند. در هم تنیدگی قانون جذب و قانون تضاد همینجاست. در قانون جذب احساساتی که دارید بسیار مهم هستند و هرچه احساس شما طولانیتر، قویتر و قدرتمندتر باشد، جذبهای قویتری هم خواهید داشت و قانون تضاد شما را به سمت جذب خواستههایتان راهنمایی میکند.
حرف آخر
اگر خواهان موفقیت هستید، تضادهای زندگیتان را نه به شکل یک مشکل حل نشدنی بلکه به شکل یک آلارم یا پیام هشدار دهنده در نظر بگیرید که میخواهند شما را متوجه خواستههای جذاب زندگیتان کنند.
0 نظر