داستان یک کسب و کار خانگی (قسمت 6)

توسط | اسفند 5, 1399 | داستان کوتاه کسب و کار, کسب و کار | 0 نظر

2 دقیقه

بازاریابی کلاً داستان خودشو داره….

هر کی سیاست کاریش، مختص خودشه.

منم مونده بودم؛ حالا اینجای کار رو چطور جلو برم ?

دیدم بعضیا صفحه فروش مجازی دارن، بعضی حضوری میبرن و امانی میسپرن برای فروش، بعضیا از اطرافیان خودشون شروع میکنن و  دهن به دهن معرفی میشن.

بلاخره شد!

در مخیله‌م نمی‌گنجید، چطوری ممکنه برای کارِدست من، مشتری‌ای پیدا شه که اینقدر ازم دوره!!! بگه من عاشق کارای توام?

وای باورتون میشه؟

تلاش تلاش تلاش

بازار فروشت رو

یا پیداکن یا بساز

باید اعتماد به نفس داشته باشی، زبونِ خاص خودش رو میطلبه?

میدونم برای اینکه به اینجا برسی خیلی سختی کشیدی، ولی برای معرفی کردن و شناسوندن محصولت، باید یه ذره هزینه کنی یا تخفیف بدی یا هدیه بدی یا تبلیغ کنی….

سخته ولی به شیرینی بعدش می ارزه?

موندی چطوری به دست مشتری برسونی؟ کاری نداره که، پست می‌کنی. اگه مثل من از اداره پست میترسی? نترس سخت نیست. برو جلو. اولش از کاربلدهاش بپرس، اونا راهکار رو نشونت میدن؛ بپرس چیکار کنی که مشتری به خاطر  هزینه ارسال منصرف نشه. مطمئن باش راه هایی بهت میگن که هزینه ارسالت پایین میاد، راه هایی که نمیتونی فکرشو کنی.

از تجربه بقیه استفاده کن

بزار خِبرِه بشی تو این کار…

همونطور که برای هنرت اساسی جلو رفتی، برای ارسال هم محکم قدم بردار?

همیشه اولین راه، راحت‌ترین راهه… تلاش کن؛

میدونم سختی‌ها رو آسون می‌کنی.

0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سلام، نیاز به راهنمایی دارید؟
×
اگه قصد مهاجرت داری، قبلش حتماً یه سر به این سایت بزن!
مشاهده‌ی سایت