فهرست مطالب این مقاله
تعادل چیست؟ تعادل در فرهنگ لغت، به معنای برابری و موازنه آمده است؛ یعنی وقتی منتجه ( نتیجه دهنده ) همهی نیروهای وارد بر جسمی صفر باشد.
بررسیها نشان داده است، انسانهایی که در زندگی خود تعادل را در همهی ابعاد رعایت نمی کنند، در آیندهای نزدیک، دچار احساس پوچی و افسردگی میشوند و از زندگی لذتی نمیبرند. برای سالم زندگی کردن و داشتن روحی پربار و زیبا، نیاز است که ما به رشد در همه ابعاد زندگی اعم از ورزش، کار، دوستی، عشق، اعتماد به نفس، تفریح و … توجه کنیم.
بسیاری از ما فکر میکنیم که صرفاً داشتن پول، شهرت یا زیبایی باعث لذت بردن آدمها از زندگی میشود و کسانی که این ویژگیها را دارند، دیگر نیازی به رشد در زمینههای دیگر نخواهند داشت؛ در حالیکه مثالهای زیادی از افراد ثروتمند، زیبا و مشهور وجود دارد که دست به خودکشی زده و یا از بیماری افسردگی رنج میبردهاند. افرادی که فقط به یک بعد از زندگی، مثلاً پول درآوردن یا زیبا دیده شدن یا فقط ورزش یا فقط تفریح توجه می کنند و دیگر بعدها را از یاد میبرند، خواه ناخواه به سرنوشت تاسف آوری دچار میشوند؛ زیرا این ذات روح و بدن انسان است که از بی تعادلی رنج میبرد.
حفظ تعادل در هر کار و رفتاری ضروری است، حتی در دوست داشتن یا پول اندوزی. خیلی از ما متوجه نبود تعادل نمیشویم و همیشه جای خالی چیزی را در زندگی احساس میکنیم که نمیدانیم چیست؟ فقط این را میدانیم که اگر بود، خوشحالتر به سمت جلو قدم بر میداشتیم.
تا زمانی که شب وجود نداشته باشد، روز معنایی ندارد و تا زمانی که روز وجود نداشته باشد، شب نیز بی معناست، میبینید که با همین مثال کوچک، معنی تعادل در زندگی بهتر دریافت میشود. شب به نوبهی خود مزایایی دارد و روز نیز همینطور، اما اگر همیشه شب باشد چه میشود؟ یا اگر همیشه روز باشد؟
در مثالی برای تعادل رفتار، به اجتماعی بودن و منزوی بودن میتوانیم اشاره کنیم؛ اگر کسی تمام وقتش را با دیگران بگذراند و زمانی را برای تنهایی و آرامش روح و جسم خود اختصاص ندهد، از هر دو لحاظ آسیب خواهد دید و اگر کسی تمام وقت، تنها باشد و با دیگران معاشرت نکند نیز همینطور! اگر به جهان دوروبرتان نگاه کنید، متوجه تعادل زیبایی که خداوند در طبیعت قرار داده، خواهید شد؛ در مقابل روز، شب قرار دارد، در مقابل آب، آتش و در مقابل خاک، هوا!
چگونه تعادل را در زندگیمان برقرار کنیم؟
اولین قدمی که برای حفظ تعادل در زندگی باید بردارید، این است که همهی جنبههای زندگی خود را بنویسید و سپس راههایی را که میتوانید بین آنها تعادل برقرار کنید، با توجه به روحیات خود پیدا کرده و از این به بعد در رفتارتان در نظر بگیرید.
۱_ مفهوم تعادل در زندگی را بلد باشید
خیلی از ما هنوز با مفهوم تعادل مشکل داریم؛ تعادل به این معنا نیست که اگر روزی ۸ ساعت کار میکنید، پس باید ۸ ساعت هم ورزش کنید! ۲۰ دقیقه ورزش کردن در روز برای بدن کافیست.
تعادل به این معناست که اگر گریه کردید، دقیقهای هم بخندید و اگر محبت کردید، در مقابلش محبتی هم دریافت کنید. تعادل یعنی حضور داشتن همهی فعالیتها در کنار هم به میزان مناسب برای زندگی.
۲_ زندگیتان را بررسی کنید
یک هفته از زندگیتان را روی کاغذی نوشته و بررسی کنید تا ببینید که چه کارهایی انجام میدهید و جای چه کارهایی خالی است. با برنامهریزی صحیح و روحی که به سمت متعادل شدن در زندگی کشش دارد، میتوانید جای ابعادی که فکر میکنید در زندگیتان خالیست را پر کنید.
مثلاً اگر زیاد کار میکنید، به فکر تفریح هم باشید و یا اگر زیادی کسل هستید، به دنبال پیدا کردن ورزشی مناسب بیفتید. در مقابل هر کاری که فکر میکنید زیادی در زندگیتان وجود دارد، نقطهی تضاد و خنثی کنندهای پیدا کرده و اجرایش کنید.
۳_ اهدافی را در مورد فعالیتهایتان مشخص کنید
اگر برای فعالیتهایتان هدفی نداشته باشید، مدام از این شاخه به آن شاخه میپرید و هنوز یک فعالیت را شروع نکرده، تمامش میکنید و به فعالیت دیگر روی میآورید. در این میان، بیشترین چیزی که ضربه میخورد، تعادل زندگیتان است. به یاد داشته باشید که معنای دیگر تعادل، حفظ ثبات است؛ این نکته به این معنی نیست که از تجربه کردن چیزهای جدید دست بردارید، بلکه فقط به شما هشدار میدهد که اگر به هدفی مشخص در کاری مشخص برسید، خیلی بهتر از نیمه تمام بلد بودن هر کاری ست.
۴_ هم فعال باشید و هم استراحت کنید
حفظ کردن این تعادل در زندگی، بیش از هر چیزی به سلامت روح و جسم ما کمک خواهد کرد. در هر کاری که میخواهید انجام بدهید، پشتکار و اراده بسیار مهم است تا به هدفی که مشخص کردهاید برسید، اما از استراحت کردن چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی نباید غافل شوید. استراحتهای کوتاه مدت در حین کار، ورزش و مطالعه، میزان بازدهی ذهن و بدن شما را افزایش میدهد و از خسته شدن زود هنگام جلوگیری میکند.
۵_ زمان را به تعویق نیاندازید
وقتی که شما برای انجام کاری وقت تعیین میکنید، اما مدام انجام دادن آن را به زمان دیگری موکول میکنید، آن کار برای شما تقریباً غیر قابل انجام تلقی میشود، پس هر کاری را سر موقع خود انجام دهید تا به کارهای دیگرتان هم بتوانید برسید و این نظم و تعادل به هم نخورد.
تمرین تعادل در زندگی با اصول روانشناسی
یکی از چیزهایی که باعث میشود تعادل روحی و رفتاری ما به هم نخورد، نداشتن توقع بیجا از خودمان و دیگران است، ما باید تمرین کنیم که دیدی واقع گرایانه نسبت به زندگی داشته باشیم تا با به هم خوردن خیال و رویاهایمان، دچار به هم ریختگی تعادل زندگی مان نشویم.
آدمهای بی انصاف وجود دارند: تصور اینکه همهی آدمها با ما صادق و روراست هستند، باعث میشود که اگر از کسی بیانصافی، دروغ و ریا دیدیم، تعادل روحیمان به هم بخورد و به سرعت تحت تاثیر این رفتار بد قرار بگیریم، چون ما با آن فرد، اعتماد بیش از اندازه کرده بودیم. همیشه در تعاملاتتان با دیگران این موضوع را در نظر داشته باشید که آدمها میتوانند در عین داشتن ظاهری موجه و مورد اعتماد، به شما از پشت خنجر بزنند، پس به هیچ کس اعتماد صد در صد نداشته باشید.
محبت بیش از اندازه، سوء برداشت میشود: از آدمهای با تجربه میتوانید این جمله را بشنوید که « محبت زیاد، وظیفه میشود » یعنی این کار شما باعث بروز رفتار خودخواهی و توقع بیجا از سمت دیگران نسبت به شما خواهد شد. شاید شما هیچ نیتی جز اشاعهی محبت به اطرافیانتان نداشته باشید، اما خیلی از آنها این برداشت را میکنند که شاید پشت رفتار محبتآمیز شما، نیت سوء استفاده گرانی پنهان است؛ پس در خرج کردن محبت نسبت به دیگران، تعادل را رعایت کنید.
شریف و درستکار باقی بمانید: شاید آدمهایی را در زندگیتان دیده باشید که به خاطر شریف و درستکار بودن از دیگران نارو خوردهاند، اما با این حال دست از درستکار بودنشان بر نداشتهاند. این انسانها به مفهوم عمیق انجام کار درست، برای داشتن روحی سالم و زندگی سرشار از خوشبختی پی بردهاند؛ مثل داستان پسر و دختری که به هم قول دادند، تمام پولها و شیرینیهایشان را با هم عوض کنند، پسرک بزرگترین تیله را برای خودش برداشت و بقیه را به دختر داد، اما دختر بدون دغل بازی، تمام شیرینیهایش را به پسر داد. شب در حالی گذشت که پسرک با فکر اینکه دختر حتماً خوشمزهترین شیرینی را برای خودش برداشت، به خواب نرفت و خترک آرام و بی هیچ فکری، به خوابی عمیق و شیرین فرو رفته بود.
جبران خلیل جبران میگوید: هرگاه توانستیم به همان راحتی که میخندیم، از صمیم قلب بگرییم، انسانی میانه رو شدهایم. گریه بارانی است که از طوفان درون بر میخیزد یا شبنمی است که نمایانگر لطافت روح است.
عالی بود من تازه معنی تعادل رو فهمیدم
fd
ممنون الهام عزیز