من به عنوان یک نویسنده، اغلب در کنفرانسها و رویدادها صحبت میکنم. من حرفهی سخنرانی را بسیار جدی گرفته و بهترینها را مطالعه کردهام.
افراد ماهر در این زمینه، دقیقا میدانند چگونه مخاطبان خود را با استفاده از داستانها، شوخ طبعی، تون صدا، موسیقی، وسایل کمک تصویری و هر وسیلهی دیگری که در اختیار دارند، به یک سفر احساسی ببرند.
واقعیتی عجیب در مورد بیولوژی کرهی چشم و مغز
سخنرانها جملهی معروفی دارند: “از چشم چپ بخندان و از راست به گریه بینداز.”
به عبارت دیگر، موقع تعریف کردن موضوع خندهدار بدن خود را به سمت چپ صحنه حرکت دهید، اما اگر میخواهید داستانی احساسی تعریف کنید، در سمت راست صحنه بایستید. این کار احتمالا تاثیر سخنرانی را افزایش میدهد.
اما چرا؟
آیا مربوط به تداوم انجام این کار است؟ آیا نوعی شرطی شدن در مخاطب ایجاد میکند؟
شاید! اما چرا در اولین بار که مخاطبان هنوز فرصتی برای شرطی شدن نداشتهاند نیز کار میکند؟
نظریهی دیگری نیز وجود دارد. در آمریکا ما از سمت چپ به راست میخوانیم؛ بنابراین شاید ردیابی حرکت سخنران از سمت راست صحنه به چپ، احساس “طبیعی” و دلپذیری داشته باشد و راحتتر باعث خندهی حضار شود. با این حال حرکت از سمت چپ صحنه به راست، احساس “عقبگرد” و ناخوشایندی دارد و باعث میشود اشک افراد به راحتی سرازیر شود. آیا این نظریه قابل قبول است؟
بازهم شاید! اما چرا در کشورهایی که متن را از راست به چپ میخوانند نیز صدق میکند؟ قطعا علت دیگری در میان است.
در این مورد علوم اعصاب پاسخ میدهد:
هنگام تحقیق بر روی کتابم “چهار سطح تاثیرگذاری بر مردم”، در چندین کلاس آنلاین علوم اعصاب شرکت کردم. یکی از آنها دلیل اینکه چرا این روش بدون هیچگونه شرطی شدن قبلی و صرف نظر از زبان افراد، روی آنها کار میکند را توضیح داد. این یک مفهوم جهانی است و کاربرد آن فراتر از سخنرانی عمومی است. این واقعیتی است که میتواند وبسایت و برنامه بازاریابی شما را به طور قابل توجهی تحت تاثیر قرار دهد.
این به دلیل آناتومی عجیبی است که در پشت چشم انسان جریان دارد.
این نکته که سمت چپ مغز، سمت راست بدن را کنترل میکند و بالعکس، واقعیتی مشهود است، اما چشمها متفاوت هستند! دادههای ورودی چشم راست، به طور انحصاری توسط نیمکرهی چپ مغز پردازش نمیشوند؛ در عوض، صرف نظر از اینکه کدام چشم داده را دریافت میکند، ورودی از میدان دید راست توسط نیمکرهی چپ مغز پردازش میشود.
این کار به شما اجازه میدهد تا هر دو چشم خود را بر چیزی در سمت راست متمرکز کرده، دست راست خود را دراز کنید و آن را بردارید. همهی اینها از نیمکرهی چپ استفاده میکنند.
این آزمایش را امتحان کنید:
بینی خود را مستقیما به سمت این صفحه قرار دهید. در حالی که رو به جلو هستید، چشمان خود را به سمت راست چرخانده و به یک شئ نگاه کنید. دست چپ خود را برای برداشتن آن دراز کنید. آزمایش را با تغییر جهت، تکرار کنید. آیا استفادهی دقیق از دست مخالف کمی دشوارتر است؟
قسمت پشتی هر چشم به دو نیمه تقسیم شده است: نیمهی بینی و گیجگاهی (که نامگذاری این دو نیمه با توجه به نزدیکی به هر یک از این دو سمت صورت گرفته است.) هر اشعهی نوری که به نیمهی بینی شبکیه برخورد میکند، به سمت پایین عصب بینایی حرکت کرده، از کیاسمای بینایی عبور کرده و برای پردازش به سمت دیگر مغز میرود؛ با این حال هر اشعهی نوری که به نیمهی گیجگاهی برخورد میکند، در همان سمت مغز باقی میماند.
بنابراین وقتی سخنران مخاطب را “از چپ میخنداند” و از سمت راست صحنه به چپ حرکت میکند، این تغییر مکان در چشم مخاطب از طرف چپ صحنه به راست دیده میشود. در این حالت، سخنران در حال تحریک نیمکرهی چپ مخاطب است. نیمکرهی چپ برای اغلب انواع شوخ طبعیها، نیمکرهی غالب است. جناس، بازی با کلمات است. غافلگیری و اغراق، نقض منطق است. زبان و منطق در درجهی اول عملکردهای سمت چپ مغز هستند.
بنابراین سمت چپ صحنه، در سمت راست بصری مخاطبان قرار گرفته و توسط نیمکرهی چپ مغز آنها پردازش میشود. این کار برای خنداندن مخاطب بسیار مناسب است.
از طرف دیگر، احساسات توسط نیمکرهی راست مغز (نه به طور انحصاری، بلکه در درجهی اول) پردازش میشوند.
اگر میخواهید پیامهای بازاریابی شما از طریق هر نوع رسانهی تصویری موثر واقع شوند، پس محرکهای منطق را در سمت راست زمینهی تصویری و محرکهای احساسات را در سمت چپ آن قرار دهید. وبسایتها، تبلیغات فیسبوک، تبلیغات تلویزیونی، ارائههای پاورپوینت، تبلیغات مجله، بیلبورد و سایر موارد همگی این فرصت را دارند که با در نظر گرفتن این واقعیت بیولوژی انسان، به طور موثرتری طراحی شوند.
منبع:
0 نظر