برنامهی بازاریابی نقشهای است که به شما در تعیین اهداف، درک مخاطبان هدف و بهینهسازی تاثیر کمپینهای بازاریابی کمک میکند.
برنامهی بازاریابی ایدهآل باید شامل موارد زیر باشد:
- اهداف بلند مدت و کوتاه مدت بازاریابی
- شرح مخاطب هدف یا خریدار
- یک یا چند استراتژی و تاکتیک بازاریابی سطح بالا
برنامهی بازاریابی میتواند بخشی از یک طرح تجاری کلی باشد. استراتژی جامع بازاریابی، پایه و اساس برنامهی بازاریابی مدونی است که میتواند دستیابی به اهداف را امکانپذیر سازد. اگرچه برنامهی بازاریابی حاوی لیستی از اقدامات است، اما بدون وجود پایه و اساس استراتژیک چندان برای تجارت مفید نیست. برنامهی بازاریابی طرح جامعی است که تلاشهای تبلیغاتی و بازاریابی برای سال آینده را به طور خلاصه بیان میکند. این برنامه، فعالیتهای تجاری مربوط به دستیابی به اهداف خاص بازاریابی را در یک بازهی زمانی خاص توصیف میکند. برنامهی بازاریابی ساختاری رسمی دارد. اما میتواند به عنوان یک سند رسمی یا غیررسمی مورد استفاده قرار گیرد که آن را بسیار انعطافپذیر میکند. این برنامه شامل برخی دادههای تاریخی، پیش بینیهای آینده و استراتژیهایی برای دستیابی به اهداف بازاریابی است. برنامهی بازاریابی، با شناسایی نیازهای مشتری و اینکه چگونه یک کسب و کار میتواند این نیازها را به طور قابل قبولی تامین کند، شروع میشود. این کار شامل فرایندهایی همچون تجزیه و تحلیل وضعیت بازار، برنامههای عملی، بودجه بندی، پیشبینی فروش، استراتژیها و صورت حسابهای مالی است. برنامهی بازاریابی را میتوان به عنوان تکنیکی توصیف کرد که به یک شرکت کمک میکند تا در مورد استفادهی بهتر از منابع برای دستیابی به اهداف شرکت، تصمیم بگیرد. همچنین میتواند شامل تجزیه و تحلیل کاملی از نقاط قوت و ضعف یک شرکت، سازمان و محصولات آنها باشد. این برنامه، نشان دهندهی گامهایی برای دستیابی به اهداف است.
فواید برنامهی بازاریابی
یک برنامهی بازاریابیِ کاملا تحقیق شده، میتواند به شما کمک کند:
- تجارت خود را درک کنید. این کار میتواند در شناسایی نقاط قوت و ضعف و همچنین فرصتهای جدید به شما کمک کند.
- اهداف بازاریابی را با اهداف تجاری همسو کنید. برنامهی بازاریابی به شما کمک میکند تا اطمینان حاصل کنید که اهداف بازاریابی شما با چشم انداز، ماموریت و اهداف شغلی شما همسو هستند.
- اطمینان حاصل کنید که همگی در صفحهای مشابه هستید. داشتن یک سند کاریِ بازاریابی نه تنها تیم شما، بلکه کل شرکت را برای دستیابی به یک هدف مشترک یاری میکند.
- روی آنچه مهم است متمرکز باشید. برنامهی بازاریابی، یادآورِ مداوم اهداف و استراتژیهای شماست.
- تصمیمات بهتری بگیرید. برنامه ریزی زودهنگام میتواند مانع از تصمیمگیری عجولانه در شرایط دشوار شود.
طرح کلی
برنامهی بازاریابی باید بر اساس جایگاه مورد نظر شرکت، در زمان مشخصی در آینده طراحی شود. در اینجا به مواردی اشاره میکنیم که شرکتها برای تهیهی این برنامه به آنها نیاز دارند:
- تحقیقات بازار: جمعآوری و طبقهبندی دادههای مربوط به بازاری که سازمان در حال حاضر در آن قرار دارد. بررسی پویایی بازار، الگوها، مشتریان و حجم فروش فعلی.
- رقابت: برنامهی بازاریابی باید فضای رقابتی سازمان را مشخص کند. این طرح باید نشان دهد که سازمان چگونه میتواند از رقابت خارج شده و تبدیل به یک رهبر شود.
- استراتژیها: توسعهی استراتژیهای بازاریابی و تبلیغاتی که سازمان از آنها استفاده خواهد کرد. این استراتژیها ممکن است شامل تبلیغات، بازاریابی مستقیم، برنامههای آموزشی، نمایشگاههای تجاری و وبسایت باشند.
- بودجه بندی: استراتژیهای مشخص شده در برنامهی بازاریابی، باید متناسب با بودجه باشند. مدیران ارشد باید با در نظر گرفتن اهداف برنامهی بازاریابی و بررسی وضعیت مالی خود، بودجهای را برای این برنامه اختصاص دهند.
- اهداف بازاریابی: برنامهی بازاریابی باید شامل اهداف قابل دسترسی باشد.
- ترکیب بازاریابی: برنامهی بازاریابی باید ترکیبی مناسب از بازاریابی ارائه دهد. محصول، قیمت، مکان و ترویج محصولات باید اصلاح شوند. این چهار مورد تا جایی اصلاح میشوند که بهترین ترکیب برای تامین نیاز مشتری و سوددهی شرکت بدست آید.
- نظارت بر نتایج برنامهی بازاریابی: برنامهی بازاریابی باید شامل فرایند تجزیه و تحلیل موقعیت فعلی سازمان باشد. سازمان باید استراتژیهای کارآمد و ناکارآمد را تشخیص دهد.
اهداف
یکی از اهداف اصلی تدوین برنامهی بازاریابی، قرار دادن شرکت در مسیر خاصی از بازاریابی است. اهداف بازاریابی معمولا خود را با اهداف گستردهترِ شرکت، هماهنگ میکنند. به دست آوردن سهم بازاریابی، افزایش آگاهی مشتری و ایجاد تصویر تجاری مطلوب، از جمله اهدافی هستند که میتوانند به برنامه ریزی بازاریابی مرتبط باشند. پس از طرح استراتژیها و توسعهی وظایف، هر وظیفهای برای اجرا به شخص یا تیمی اختصاص مییابد. نقشهای تعیین شده به شرکتها این امکان را میدهند تا مراحل مهم خود را پیگیری کرده و در طی مراحل اجرا با تیمها ارتباط برقرار کنند. این برنامه به رهبران شرکت کمک میکند تا انتظارات مربوط به مناطق عملکردی خود را توسعه داده و تحت نظر داشته باشند. طرح بازاریابی، فرصتی منحصر به فرد برای بحث و تبادل نظر بین کارمندان و رهبران یک سازمان فراهم میکند. همچنین، به تیم بازاریابی این امکان را میدهد تا تصمیمات گذشتهی خود را بررسی کرده و نتایج آنها را درک کنند تا بهتر بتوانند برای آینده آماده شوند.
اهداف برنامهریزی بازاریابی
اگرچه مشخص نیست، اما در پشت اهداف شرکتها، که خود زمینهی اصلی برنامهی بازاریابی را ارائه میدهند، “ماموریتی شرکتی” نهفته است که به نوبهی خود زمینه را برای اهداف تعیین شده فراهم میکند. در یک سازمان فروشگرا، برنامهی بازاریابی طرحی ارائه میدهد که علاوه بر ایجاد انگیزه و پاداش برای کارکنان، فعالیتهای بازاریابی سازمان را با ماموریت شرکت همسو میکند. اساسا هدف از برنامهی بازاریابی این است که کسب و کار بتواند با آگاهی از انتظارات مشتریان، راه حل مناسب ارائه دهد.
شاید مهمترین عامل در بازاریابی موفق، “چشم انداز شرکتی” باشد. اگر سازمان به طور کلی و مدیر اجرایی آن به طور خاص، دیدگاه کاملی در مورد آینده داشته باشند، فرصتی خوبی وجود دارد که سازمان به موقعیتی قدرتمند در آینده دست یابد.
یک قالب سنتی و مبتنی بر محصول، بیش از سه دهه پیش توسط گادلی پیشنهاد شد:
- دادههای مالی: حقایق مربوط به این بخش از بخشهای حسابداری مدیریت، بخش هزینه و مالی حاصل خواهند شد.
- دادههای محصول: که از تولید، تحقیق و توسعه حاصل خواهند شد.
- دادههای فروش و توزیع: برگرفته از بخشهای فروش، بسته بندی و توزیع.
- دادههای تجاری، تبلیغات و فروش: اطلاعات بدست آمده از هر کدام از این بخشها.
- دادههای بازار و متغیرها: که اطلاعات مربوطه از تحقیقات بازار حاصل میشوند.
بدیهی است که حسابرسی بازار میتواند فرایندی پیچیده باشد، اما هدف ساده است: “صرفا شناسایی عوامل داخلی و خارجی که تاثیر قابل توجهی در برنامههای آیندهی شرکت دارند.” مطالب اساسی برای ورود به حسابرسی بازاریابی باید جامع باشند. بنابراین بهترین رویکرد، جمعآوری مداوم این اطلاعات است.
مالکوم مک دونالد قالب سادهای در رابطه با طراحی ساختار اطلاعات، متناسب با نیازهای خاص سازمان ارائه کرده است که ممکن است در بسیاری از موارد قابل اجرا باشد. این ساختار مطالب را به سه گروه تقسیم میکند:
- بررسی فضای بازاریابی: مطالعهی بازارهای سازمان، مشتریان، رقبا و فضای کلی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و فنی و همچنین روندهای در حال توسعه و وضعیت فعلی.
- بررسی فعالیت دقیق بازاریابی
- بررسی سیستم بازاریابی: مطالعهی سازمان بازاریابی، سیستمهای تحقیقات بازاریابی و اهداف و استراتژیهای فعلی بازاریابی. سیستم بازاریابی باید به طور منظم مورد بررسی قرار گیرد. چرا که اعتبار کل برنامهی بازاریابی به صحت ورودی این سیستم بستگی دارد.
فقط در مرحلهی “تصمیم گیری برای اهداف بازاریابی” است که قسمت فعال فرایند برنامه ریزی بازاریابی آغاز میشود.
“اهداف بازاریابی”، دقیقا جایی را نشان میدهند که شرکت در آینده قصد دارد در آن قرار بگیرد. جیمز کوین اهداف را به این صورت تعریف میکند: “اهداف بیان میکنند که چه چیزی و در چه زمانی باید محقق شود. اما آنها چگونگی دستیابی به نتایج را بیان نمیکنند.” اهداف قیمت گذاری، توزیع، تبلیغات و غیره در سطح پایینتری قرار دارند و نباید با اهداف بازاریابی اشتباه گرفته شوند. در واقع آنها بخشی از استراتژی بازاریابی، برای دستیابی به اهداف بازاریابی هستند. برای تاثیر بیشتر، اهداف باید قابل اندازهگیری باشند. در اینصورت میتوان بر این دادههای کمی نظارت کرده و در صورت نیاز اصلاحاتی نیز انجام داد.
اهداف بازاریابی معمولا بیش از هر چیزی باید منطبق بر اهداف مالی سازمان باشند. استراتژی بازاریابی را میتوان وسیلهای برای دستیابی به اهداف بازاریابی دانست و با توجه به چارچوب زیر به طور کلی به 8 مورد مربوط میشود:
- قیمت
- محصول
- تبلیغ
- محل قرارگیری و فروش محصول
- مردم: نمایندگی تجارت
- محیط فیزیکی
- فرایند: خدماتی با ارزش افزوده که محصول را از سایر رقبا متمایز میسازند.
- بسته بندی
در اصل این استراتژیها نحوهی دستیابی به اهداف را توصیف میکنند.
یکی از جنبههای استراتژی که اغلب نادیده گرفته میشود، “زمان بندی” است. زمان بندی هر یک از عناصرِ استراتژی، بسیار مهم است. اقدام درست در زمان نامناسب، میتواند به اندازهی اقدام اشتباه در زمان مناسب، بد باشد. بنابراین، زمان بندی بخشی اساسی در برنامه ریزی است. پس از اتمام این مرحلهی مهم، بررسی مجدد از نظر امکان دستیابی به اهداف و استراتژیهای به کار رفته صورت میگیرد. در این مرحله، استراتژیهای کلی بازاریابی باید به برنامههای مفصلی تبدیل شوند. بسته به استراتژیهای خاص سازمان، تمرکز بر قسمتهای مختلف متفاوت خواهد بود.
بازهم مهمترین عنصر، برنامه ریزی دقیق است که برنامهها و فعالیتها فردی را دقیقا مشخص میکند. بدون این فعالیتها نمیتوان برنامه را کنترل کرد. بنابراین این برنامهها باید:
- واضح باشند.
- کمّی باشند.(تا بتوان عملکرد آنها را کنترل کرد.)
- متمرکز باشند.(باید از تعدد فعالیتها پرهیز شود.)
- واقع بینانه باشند.
- مورد توافق باشند.
اندازه گیری پیشرفت
مرحلهی نهایی در هر برنامهی بازاریابی، ایجاد اهداف است تا بتوان پیشرفت را رصد کرد. بنابراین، قرار دادن مقیاسهای زمانی و استراتژیهای مربوطه در اهداف بازاریابی، اهمیت دارد. بازاریابها باید آمادگی داشته باشند تا برنامههای بازاریابی را در هر زمانی، به روز و سازگار کنند. برنامهی بازاریابی باید تعیین کند که پیشرفت به سمت اهداف، چگونه اندازه گیری میشود. مدیران ارشد معمولا از بودجه، برنامه و معیارهای بازاریابی برای نظارت و ارزیابی نتایج استفاده میکنند. با استفاده از بودجه، میتوانند هزینههای برنامه ریزی شده را با هزینههای واقعی مقایسه کنند. برنامهها این امکان را در اختیار مدیران قرار میدهند تا زمان برنامه ریزی شده برای انجام وظایف را با زمان واقعی انجام آن مقایسه کنند. معیارهای بازاریابی، نتایج واقعی برنامههای بازاریابی را ردیابی میکنند تا ببینند آیا شرکت به سمت اهداف خود پیش میرود یا خیر.
علاوه بر مطالب بالا، وجود یک برنامهی عملی خاص نیز ضرورت دارد. چرا که برنامه ریزی اساسا مربوط به خود برنامه نیست، بلکه بیشتر مربوط به نتایج است. هدف اصلی برنامهی بازاریابی، ارزیابی نتایج است. در چنین ساختاری، وجود یک برنامهی عملیاتی خاص، توانایی ارزیابی برنامههای مشخص را افزایش میدهد. درک این مطلب ضروری است که بسته به انواع مختلف برنامههای بازاریابی، وجود یک برنامهی عملی خاص امری حیاتی است.
با توجه به تغییرات محیط، پیش بینیها نیز تغییر میکنند. در کنار اینها، ممکن است برنامههای مربوطه نیز نیاز به تغییر داشته باشند. نظارت مداوم بر عملکرد، در برابر اهداف از پیش تعیین شده، مهمترین جنبهی این امر را نشان میدهد.
تجزیه و تحلیل عملکرد
مهمترین عناصر عملکرد بازاریابی که به طور معمول ردیابی میشوند، عبارتند از:
- تجزیه و تحلیل فروش
بیشتر سازمانها نتایج فروش خود را ردیابی میکنند.
- تجزیه و تحلیل سهم بازار
اگرچه این مورد معیار مهمی است، اما تعداد کمی از سازمانها آن را ردیابی میکنند. ممکن است فروش مطلق شرکتی در بازار در حال رشد باشد، در حالی که سهم آن در حال کاهش است، که این امری مضر برای آیندهی آن به شمار میرود.
- تجزیه و تحلیل هزینه
تجزیه و تحلیل هزینه را میتوان به عنوان گزارش دقیقی از تمام هزینههایی که یک تجارت متحمل میشود، تعریف کرد.
- تجزیه و تحلیل مالی
این تجزیه و تحلیل بر روی معیارهای کمی که مستقیما با عملکرد کوتاه مدت ارتباط دارند، تمرکز دارد.
- استفاده از برنامههای بازاریابی
وجود یک برنامهی رسمی و مکتوب بازاریابی، امری ضروری است.
بودجه به عنوان ابزار مدیریتی
کمی سازی کلاسیک یک طرح بازاریابی، در قالب بودجه ظاهر میشود. این موارد از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. بنابراین باید بتوانند پیش بینی صریحی از اقدامات و نتایج را در اختیار مدیران قرار دهند. علاوه براین، باید توانایی نظارت دقیق نیز داشته باشند.
هدف از بودجهی بازاریابی، جمعآوری کلیهی درآمدها و هزینههای مربوط به بازاریابی در یک سند جامع است. بودجه به عنوان یک ابزار مدیریتی عمل میکند و میتواند هزینههای مورد نیاز را متعادل کرده و به اولویت بندی کمک کند.
بودجهی بازاریابی، معمولا قدرتمندترین ابزاری است که با استفاده از آن میتوان رابطهی بین نتایج مطلوب و روشهای موجود را تعیین کرد.
مراحل ایجاد برنامهی بازاریابی
هیچ راهی برای ایجاد برنامهی بازاریابی وجود ندارد. اما نکاتی وجود دارند که میتوان برای تاثیرگذاری هرچه بیشتر برنامه از آنها استفاده کرد.
- با یک خلاصهی اجرایی شروع کنید.
خلاصهی اجرایی معمولا در ابتدای برنامهی بازاریابی قرار میگیرد و مرور مختصری در مورد شرکت شما و موارد کلیدی در برنامهی بازاریابی است. همچنین میتوانید دستاوردهای شرکت و برنامههای آیندهی شغلی خود را در خلاصه بگنجانید. به یاد داشته باشید، خلاصهی اجرایی باید مفید و مختصر باشد. به جای خسته کردن خواننده، توجه وی را به خود جلب کنید.
- ماموریت، چشم انداز و ارزشهای شرکت خود را بیان کنید.
این کار به شما کمک میکند تا تمام اطلاعات موجود در برنامهی بازاریابی را در ذهن خود داشته باشید. برای خوانندگان برنامهی بازاریابی، این بخش برای آگاهی دادن در مورد هدف نهایی تجارت شما مهم است تا مخاطب بهتر بتواند اهداف، فعالیتها و برنامههای آیندهی شما را درک کند.
- بازار و رقابت را مشخص کنید.
این امر اغلب با تجریه و تحلیل وضعیت فعلی بازار و فضای رقابتی و مهمتر از همه، بررسی نقاط قوت و ضعف شرکت حاصل میشود. مطالعهی فضای رقابتی بسیار اهمیت دارد. شما باید بدانید که دیگران چه کاری انجام میدهند، چه کارهایی موثر هستند و چگونه میتوانید این کارها را بهتر انجام دهید.
- مشتری هدف خود را تعیین کنید.
با تشخیص اینکه خریدار یا مشتری ایدهآل شما چه کسانی هستند، میتوانید استراتژیهای بازاریابی آگاهانه و متناسبتری ایجاد کنید. طبیعی است که مشتری هدف در هر شغلی متفاوت است. این بخش، مشخصات دموگرافیک، روانشناختی و خواستهها و نیازهای دقیق مشتریان را در ارتباط با محصولات و خدمات شما مشخص میکند. اینکه بتوانید مشتریان هدف خود را با وضوح بیشتری شناسایی کنید، به شما کمک میکند تا تبلیغاتی با بازدهی بیشتر انجام داده و با زبانِ خود مشتریان با آنها سخن بگویید.
- اهداف بازاریابی خود را مشخص کنید.
در این قسمت، به جای نوشتن عبارات مبهم از اعداد واقعی استفاده کنید. برای مثال، اگر هدف شما افزایش میزان بازدید سایت است، هدف دقیق خود را ذکر کنید تا در آینده بتوانید ردیابی کنید که آیا به آن رسیدهاید یا خیر. از تعیین اهداف زیاد یا غیرواقعی خودداری کنید. همچنین میتوانید مهلت مشخصی را به هدف بازاریابی خود اضافه کرده و این هدف را محدود به زمان کنید.
- استراتژی بازاریابی خود را ارائه دهید.
در این مرحله یک یا چند استراتژی بازاریابی و تاکتیکهایی را که باید برای هر یک اجرا شوند، یادداشت کنید. موارد زیر را حتما ذکر کنید:
- چه باید کرد؟
- چگونه باید آن را انجام داد؟
- کانالهای مورد استفاده
این بهترین حالت بصری است برای اینکه کل تیم بتوانند هر مرحله را درک کنند. به خاطر داشته باشید که استراتژی بازاریابی شما باید عملی و دقیق باشد. هر مرحله را به روشنی توضیح دهید و هیچ اطلاعاتی را کنار نگذارید.
- بودجهی بازاریابی خود را مشخص کنید.
نکات مهم بودجه بندی را در برنامهی بازاریابی خود بیان کنید. بازاریابی امری پرهزینه است و هزاران هزینهی مخفی در آن وجود دارند. بنابراین، مشخص کردن بودجه امری مهم است. درج دقیق بودجه ، همچنین در استخدام کارکنان مناسب و انتخاب منابع پرداخت شده به شما کمک میکند تا از مبلغ مشخصی فراتر نروید.
- پیشنهاد فروش منحصر به فرد (UPS).
این کار اهمیت ویژهای دارد، چرا که شرکت شما را از رقبا متمایز میکند.
- استراتژی قیمت گذاری و موقعیت یابی.
استراتژی قیمت گذاری و موقعیت یابی شما باید همسو باشند. برای مثال، اگر میخواهید شرکت شما به عنوان برند برتر در صنعت شناخته شود، قیمت بسیار پایین ممکن است مشتریان را از خرید منصرف کند. در این بخش، جزئیات موقعیت مورد نظر خود و چگونگی حمایت قیمت گذاری از آن را بیان کنید.
- طرح توزیع.
برنامهی توزیع، جزئیات خرید مشتریان را بیان میکند. برای مثال، آیا مشتریان به طور مستقیم از وبسایت شما خرید میکنند یا از توزیع کنندگان یا خرده فروشان دیگر خرید میکنند؟ به روشهای مختلف دسترسی به مشتریان خود فکر کنید و آنها را در این بخش ثبت کنید.
- پیشنهادات شما.
پیشنهادات، معاملات ویژهای هستند که میتوانید از آنها برای اطمینان بیشتر مشتریان و جلب توجه آنها استفاده کنید. این پیشنهادات میتوانند شامل طرحهای رایگان، تضمین عودت هزینه و تخفیفها باشند. گرچه کسب و کار شما لزوما به چنین پیشنهاداتی نیاز ندارد، اما استفاده از آنها معمولا باعث رشد سریعتر مشتریان شما میشود.
- مواد بازاریابی.
این موارد به عنوان وثیقهای هستند که شما برای تبلیغ تجارت خود در برابر مشتریان فعلی و احتمالی استفاده میکنید. از جملهی آنها میتوان به وبسایت، بروشورهای چاپی، کارتهای بازرگانی و کاتالوگها اشاره کرد.
- استراتژی تبلیغات.
تبلیغات یکی از مهمترین بخشهای برنامهی بازاریابی شماست و جزئیات نحوهی دستیابی شما به مشتریان جدید را بیان میکند. تاکتیکهای تبلیغاتی بیشماری همچون تبلیغات تلویزیونی، بازاریابی در نمایشگاههای تجاری، بیانیههای مطبوعاتی و تبلیغات آنلاین وجود دارند. در این بخش از برنامهی بازاریابی خود، هر یک از این گزینهها را در نظر گرفته و تصمیم بگیرید که کدام یک به شما این امکان را میدهند تا به طور موثر به مشتریان هدف خود برسید.
- استراتژی بازاریابی آنلاین.
امروزه، بیشتر مشتریان از فضای مجازی برای دسترسی به محصولات و خدمات استفاده میکنند. بنابراین، داشتن استراتژی بازاریابی آنلاینِ مناسب میتواند به شما در تامین امنیت مشتریان جدید و کسب مزیت رقابتی کمک کند.
چهار مولفهی اصلی در استراتژی بازاریابی آنلاین به شرح زیر هستند:
- استراتژی کلمات کلیدی: مشخص کنید که میخواهید وبسایت خود را برای کدام کلمات کلیدی، بهینه سازی کنید.
- استراتژی بهینه سازی موتور جستجو: با به روزرسانی اسناد موجود در وبسایت، کلمات کلیدی برتر شما برجستهتر نشان داده میشوند.
- استراتژی تبلیغات آنلاین پولی: برنامههای تبلیغاتی آنلاین را که برای دسترسی به مشتریان هدف استفاده میکنید، یادداشت کنید.
- استراتژی رسانههای اجتماعی: نحوهی استفاده از وبسایتهای رسانههای اجتماعی برای جذب مشتری را ثبت کنید.
- استراتژی تبدیل.
استراتژی تبدیل به تکنیکهایی گفته میشود که شما میتوانید مشتریان احتمالی را به مشتریان پرداختی تبدیل کنید. در این بخش از برنامهی بازاریابی، از استراتژیهای تقویت کنندهی تبدیل استفاده کنید.
- مشاغل مشترک و شراکتها.
این موارد، توافقاتی هستند که شما برای کسب درآمد بهتر از مشتریان، با سازمانهای دیگر منعقد میکنید. به این فکر کنید که مشتریها قبل، حین و بعد از خرید از شرکت شما، چه چیزهایی میخرند. بسیاری از شرکتهای فروشندهی این محصولات و خدمات میتوانند شرکای خوبی باشند. چنین شرکتهایی را در این بخش از برنامهی بازاریابی خود ثبت کرده و سپس سعی کنید امنیت آنها را تامین کنید.
- استراتژی مراجعه.
یک برنامهی ارجاع مشتریِ قوی، میتواند موفقیت شما را متحول کند. برای مثال، اگر هر یک از مشتریان شما یک مشتری جدید ارجاع دهند، تعداد مشتریهای شما به طور مداوم رشد خواهد کرد. با این حال این حالت به ندرت اتفاق میافتد، مگر اینکه یک استراتژی ارجاع رسمی داشته باشید.
- استراتژی افزایش قیمت معاملات.
در حالی که هدف اصلی شما هنگام مکالمه با مشتریان احتمالی، غالبا تامین فروش است، توجه به قیمت معامله نیز مهم است. قیمت معامله میتواند موفقیت شما را رقم بزند. در این بخش از برنامهی خود به روشهایی برای افزایش قیمت معاملات خود مانند افزایش قیمت محصولات یا بسته بندی محصولات فکر کنید.
- استراتژی حفظ مشتری.
سازمانهای زیادی وقت خود را صرف جلب توجه مشتریان جدید، در مقایسه با جلب نظر مشتریان فعلی برای خرید میکنند. با استفاده از استراتژیهای نگهدارنده مانند خبرنامهی ماهانه میتوانید درآمد و سود خود را افزایش دهید. روشهایی که با استفاده از آنها میتوانید مشتریان خود را حفظ کنید، در این قسمت شناسایی و یادداشت کنید.
https://en.wikipedia.org/wiki/Marketing_plan
0 نظر