فهرست مطالب این مقاله
استارتاپ کسب و کاری است که:
۱_مقیاس پذیر است: یعنی میتواند رشد زیادی داشته باشد، بدون اینکه هزینهی زیادی صرف آن استارتاپ کنید. مثل اسنپ که حدود ۶۰۰ هزار راننده و بیش از یک میلیون سفر در روز دارد؛ در صورتی که برای کسب و کارهای سنتی مثل آژانس، رسیدن به این مقدار گستردگی تقریباً غیر ممکن است.
۲_تکرار پذیر است: یعنی برای جذب مشتری، یک بار هزینه میکنید، اما چندین بار خدمات و محصول میفروشید.
۳_نوآورانه است: ایده میتواند تکراری باشد، اما در عین حال نوآوری هم داشته باشد. باید ببینید که چطور میتوانید یک خدمت را بهتر از رقبایتان ارائه بدهید؛ مثلاً با وجود سوپرمارکتها و خواروبار فروشیها، فروشگاههای همواره تخفیف مثل «جانبو» و «افق کوروش» به عرصهی رقابت پا گذاشتند و خیلی موفق بودند، چون محصولات را با قیمت کمتری میفروشند، پس ایده نباید لزوماً جدید و متفاوت باشد، بلکه باید خلاقانه و دارای نوآوری باشد.
اسنپ و تپسی با اینکه تکراری محسوب میشدند و قبل از آنها آژانسها و تاکسی تلفنی فعالیت داشتند، اما مزیتهای جدیدی ارائه دادند و موفق شدند؛ مثلاً نرم افزار ساختند، پشتیبانی قوی دارند، قیمتها از اول مشخص است و لازم نیست با راننده چانه بزنید، هر از گاهی تخفیف میدهند، قیمتهایشان پایین است، راننده ها مودب هستند و از همه مهمتر، کولر و موزیک در اختیارتان است!
ایدهی خوب برای استارتاپ
ایدهی خوب برای استارتاپ، یعنی یک راه حل خوب انجام شدنی، برای یک مشکل واقعی و بد!
ایدههای خیلی نوآورانه هم ممکن است، ایدههای خوبی نباشند؛ بزرگترین بیزینسهای دنیا دارای ایدههای معمولی، اما قابل اجرا بودهاند. ایدهی کسب و کار به خودی خود هیچ ارزشی ندارد، مگر اینکه عملی باشد، چون اگر شما به ایدهای فکر میکنید، در همین لحظه هشت نفر دیگر در سراسر دنیا به همین ایده فکر میکنند، پس کسی موفق میشود که زودتر و بهتر این ایده را عملی کند!
چطور ایده بگیریم؟
به مسائل روزمره زندگی خودتان نگاه کنید و از خودتان بپرسید: « چرا نباید این کار را سادهتر انجام بدهیم؟ »
میتوانید از ایدههای بقیه که قابل عملی شدن هستند، استفاده کنید و آنها را بهبود ببخشید. ادیسون هم همین کار را میکرد، ایدهها و اختراعات نیمهکارهی بقیه را تکمیل میکرد و به نام خودش ثبت مینمود. او خیلی از اختراعات بقیه را هم بهبود داد و از همین طریق هم ثروتمند شد.
اعتبار سنجی ایده
برای اینکه بفهمید ایدهی شما به اندازه کافی خوب است، باید این سوالات را در مرحلهی اول از خودتان بپرسید:
۱_آیا واقعاً مشکل درستی را پیدا کردهام؟ شما باید در شناسایی مشکلات تا جایی که میتوانید از اشتباه پرهیز کنید.
۲_آیا تعداد کافی از مردم این مشکل را دارند؟ باید جامعهی هدف مناسبی را انتخاب کنید.
۳_آیا این مشکل به اندازهی کافی جدی هست؟ یعنی آیا مردم حاضرند بابت رفع این مشکل پول بدهند؟
چگونه ایده را اعتبارسنجی کنیم؟
تحقیق کنید، از دیگران سوال بپرسید و سعی کنید در این سوال پرسیدن، از آدمهای با تجربه و درستی کمک بگیرید.
از کجا بدانیم که ایده ی ما نیاز و مشکل جامعه ما را برطرف میکند؟
این سوالات را از خودتان بپرسید:
- آیا راه حل من قابل انجام است؟
- آیا راه حل، مشکل را حل میکند؟
- آیا راه حل من از لحاظ اقتصادی بهرهوری دارد؟
- چطور مطمئن شویم؟
از گامهای کوچک شروع کنید، سریع رشد کنید. روی یک محصول تمرکز کنید و بعد از آن محصول اضافه کنید. مثل دیجی کالا که در ابتدا فقط دوربین عکاسی داشت، مثل اسنپ چت که اول فقط در تهران سرویس میداد.
یک نمونهی اولیه بسازید (mvp)
این mvp یعنی یک نمونهی اولیهی ساده از محصول که قابل ارائه برای دیگران باشد. کسب و کار خودتان را مرحله به مرحله گسترش بدهید. این به شما کمک میکند قبل از اینکه وارد بازار بشوید، ببینید که مردم از محصول شما استقبال میکنند یا نه؟ بدون ساخت معرفی محصول، هیچ وقت دنبال تولید انبوه آن نباشید.
تیم سازی
استارتاپ را تنهایی هم میتوانید شروع کنید، اما بهتر است که برای شروع، یک تیم داشته باشید چون :
۱_کسب و کار، جنبههای مختلفی دارد و هر کس در یک یا نهایتاً دو جنبه تخصص دارد.
۲_توان فکری هر کس به تنهایی، محدود است.
۳_در شروع استارتاپ باید کلی کار انجام بدهید، اما زمان شما بسیار محدود است.
۴_توان فیزیکی شما محدود است و نمیتوانید چند کار را به صورت همزمان انجام بدهید.
تیم ما باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟
ترکیبی از تخصصهای مکمل، با انگیزه، هدف و فرهنگ یکسان که روی انجام کار تمرکز کنند. خوب است که باورهای یکسان و مناسبی هم داشته باشند.
رهبری تیم
علاوه بر این که پا به پای اعضای تیم در مسیر رسیدن به هدف فعالیت میکند، مسئولیت دارد تا موانع موجود در مسیر کسب و کار را رفع کند.
مسیر پیش روی یک استارتاپ:
- یافتن یک نیاز
- یافتن راه حلی برای نیاز
- یافتن اولین مشتریان
- جذب سرمایه
- گسترش کسب و کار
- بلوغ
- خروج
تبلیغات و معرفی محصول
مشتری خودتان را دقیقاً بشناسید ( پرسونای مخاطب). راجع به پرسونای مخاطب و راههای بدست آوردن آن به طور مفصل در مقالهی پرسونا صحبت کردهایم.
مثلاً اگر شما «کفش سیندرلا» میفروشید، مخاطبین شما خانمهای بین ۱۵ تا ۴۰ سال هستند، که نسبتاً درآمد بالایی هم دارند. پرسونای مخاطب شما در این شغل، این است.
روی ارزشی که به مشتری میدهید تمرکز کنید
شعار تبلیغاتی شرکت BMV، لذت رانندگی است و این دقیقاً همان ارزشی است که BMV به مشتری ارائه میدهد.
هدفمند تبلیغ کنید
یعنی بیشترین تراکم مشتریان بالقوه را هدف بگیرید. ببینید مخاطبین شما کجا وجود دارند؟ مثلا مخاطبین کلینیکهای زیبایی، در باشگاههای بدنسازی و ایروبیک حضور دارند.
به اندازهی توان پاسخگویی خودتان و پتانسیل مجموعه، تبلیغات کنید! رشد بی حساب و کتاب در کسب و کار مثل سرطان عمل میکند و کسب و کار شما را از بین میبرد. نیازی نیست که یک دفعه و به صورت انبوه تبلیغ کنید، کم کم تبلیغ کنید، کانالهای مختلف را امتحان کنید و بازخورد هر تبلیغ را به دقت بررسی کنید و استراتژی خود تان را بهبود ببخشید.
اجازه بدهید تکامل کسب و کار شما به طور طبیعی پیش برود؛ اصلاً عجله نکنید، اگر کسب و کار شما در شروع کار باشد و توان پاسخگویی آن محدود باشد و همزمان با تبلیغات زیاد، تعداد زیادی مشتری را به سمت آن بفرستید، مثل بادکنکی میشود که آن را بیش از اندازه باد کنید و در نهایت این بادکنک منفجر میشود!
رقابت
در کسب و کار دو نوع رقیب داریم؛ 1- رقیب مستقیم. 2- رقیب غیر مستقیم
مثلاً برای اسنپ به طور مستقیم تپسی، کارپینو، دینگ و… و به طور غیر مستقیم تاکسی، اتوبوس، بی آر تی، مترو و… . حتی پاهای ما برای اسنپ یک رقیب غیرمستقیم محسوب میشوند، چون باید ما را قانع کند به جای پیاده روی، از اسنپ استفاده کنیم.
تمام رقبای مستقیم و غیرمستقیم خودتان را به طور دقیق شناسایی کنید و مزایای خودتان نسبت به آنها را بنویسید.
منابع مالی
قبل از شروع، باید طرح کسب و کار و پیشبینی مالی داشته باشید. بعد از شروع هم باید همیشه فاکتورهای مهم در کسب و کارتان را تحلیل کنید؛ ممکن است که پیشبینی شما درست از آب در نیاید که معمولاً هم همینطور است، اما به مرور به یک فرمول میرسید و آن را اصلاح میکنید.
جذب سرمایه
برای گسترش استارتاپ خودتان، میتوانید سرمایه جذب کنید، اما جذب سرمایه اصلاً کار راحتی نیست و گاهی اوقات نه تنها کمکی به شما نمیکند، بلکه باعث نابودی کسب و کار شما میشود. برای جذب سرمایه باید با دانش و آگاهی و تجربه کافی اقدام کنید.
در شروع کارتان تا حد ممکن از جذب سرمایه دوری کنید. وقتی که کسب و کار شما به سوددهی رسید و روی غلتک افتاد، آن موقع میتوانید برای گسترش کار، از سرمایهی دیگران کمک بگیرید. اگر مجبورید که همان اول کار سرمایه جذب کنید، حتماً راه حل را اعتبارسنجی کنید. سهام کسب و کارتان را با دقت و به کمک افراد کارشناس قیمت گذاری کنید و آن را به راحتی از دست ندهید. جذب سرمایه لزوماً باعث موفقیت نمیشود و همان طور که گفتیم، حتی گاهی میتواند باعث ضربه زدن به استارتاپ شما بشود.
منابع سرمایه
- سرمایهی شخصی و آشنایان
- وام بانکی که اصلاً توصیه نمیشود!
- شتاب دهندهها و سرمایه گذاران خطرپذیر
- سرمایه گذاری درآمد کسب و کار، روی خود آن کار
بی دلیل سرمایه جذب نکنید، فقط وقتی واقعاً مجبور بودید این کار را انجام بدهید. جذب سرمایه آخرین راه است!\
مطالبتون در مورد استارت اپ خیلی کامل و عالی بود ممنون از شما
ممنون از توجهتون
سلام ممنون از مطالب مفیدتون دستتون درد نکنه
سلام، خواهش میکنم
ممنون از همراهیتون
سلامسلام شما بهترینید
سلام، ممنون از لطفی که به ما دارید