دوستان عزیز امروز قصد داریم در این مقاله زندگی نامهی ایرانی موفق دیگری را با هم مرور کنیم. کسی که از هیچ شروع کرد و به همه چیز رسید. کسی که در این مسیر، رنج ها، مشکلات و سختیهای فراوانی را تجربه کرد و در نهایت موفق شد: محمد صدر هاشمی نژاد
او متولد سال 1329 در روستای هنزا واقع در استان کرمان است. هنزا روستایی بین جیرفت و بافت است. پدرش فردی عالم و باسواد از یک خانوادهی روحانی بود و آنها زندگی کاملا معمولی و عادی داشتند. محمد در کرمان دیپلمش را گرفت و بعد در رشتهی مهندسی دانشکده فنی تبریز قبول شد و برای ادامه تحصیل به تبریز رفت. در آنجا همزمان با تحصیل، در قسمت انتشاراتی و پلیکپی دانشکده با حقوق ماهی 90 تومان کار میکرد. خانواده هم به او ماهی 50 ت میدادند. او با این مبلغ مختصر درس میخواند و زندگی دانشجویی خود را در تبریز میگذراند.
سال 53 بود. با همین داراییهای اندک در چند شرکت مهندسی در تبریز مشغول به کار شد و آنجا کارآموزی میکرد. پس از مدتی کارآموزی با حقوق ماهی 3 هزار تومان استخدام شد. در این زمان محمدرضا جز یک ماشین ژیان که آن هم برای شرکت بود، دارایی دیگری نداشت.
از آن شرکت بیرون آمد و کمی سرگردان شده بود تا با تماس دوستش به خودش آمد. در آن زمان دوستش یک پروژهی پلسازی در زنجان را به عنوان پیمانکار دست دوم در اختیار داشت و در کار به مشکل برخورده بود. طی تماسی که با محمد صدر داشت به او گفت تو هم که اکنون کاری نداری؛ پس به زنجان بیا تا با هم کاری را انجام دهیم. محمد به زنجان رفت و در آن پروژهی پلسازی با دوستش شریک شد و از آنجا کار پیمانکاری را شروع کرد.
پس از آن مسیری برای محمد صدر هاشمی نژاد که به فکر کسب درآمد بیشتر و راحتتر کردن زندگی خود بود باز شد. مسیری که پر از رنج و سختی بود و مقاومت زیادی را میطلبید.
در آن زمانها سازمان برنامه و بودجه برای اینکه به شرکتی درجه و رتبه بدهد، سرمایهای معادل 100 هزار تومان دریافت میکرد. محمد و شریکش به سختی این مبلغ را جور کردند و شرکت خود را تاسیس نمودند. سال 60 رسید. سالی بسیار سخت از لحاظ مالی برای آنها. در این سال آنها در کار پیمانکاری خود ورشکست شدند و 4 سال بعد یعنی در سال 1364 دوباره از زیر صفر شروع کردند.
از آنجا که آقای صدر در تبریز چندین پروژه انجام داده بود، برای وصول طلبهایش و دریافت پول آنها می بایست به تبریز رفت و آمد میکرد. در آن زمان محمد به قدری از لحاظ مالی ضعیفش شده بود که پول خرید بلیت هواپیما نداشت و با اتوبوسهای شبرو به تبریز میآمد و 5 صبح به آنجا میرسید. چون تا زمانی که ادارات تبریز باز شود چند ساعتی زمان داشت به حمام عمومی میرفت و آن چند ساعت را به جای مسافرخانه در حمام عمومی میگذراند.
زندگی به همین منوال ادامه داشت و زمانی که در بدترین گرفتاری مالی گیر کرده بود و برای هیئتی که به منظور تهیهی صورتهای مالی پروژهاش میخواستند به محل پروژه بیایند پول رفت و آمد و ناهار و شام نداشت، مادر همسرش به کمک او آمد و دستش را گرفت. و هیچ وقت هم حاضر نشد آن پول را پس بگیرد.
همانطور که اشاره کردیم در سال 64 محمد صدر مجددا از زیر صفر شروع کرد و با تلاش و پشتکار فراوان به پیمانکار خوبی تبدیل شد. او دیگر به یک پیمانکار اتوبانساز تبدیل شده بود و مدتی بعد هم برای یک پروژه ی پیمانکاری به پاکستان رفت و شد اولین پیمانکار کشور ایران در خارج از کشور.
آن پروژهی خارجی برایش خوب پیش رفت و او به درآمد زیادی رسید و پس از تحمل سالها رنج و سختی و بی پولی، دیگر کمکم خودش را باور کرد.
ادامهی داستان را از زبان خود آقای صدر بشنوید:
چندین سال بعد به فکرم رسید غیر از کار پیمانکاری در حوزههای دیگر هم ورود کنم. پس به فکر تاسیس یک هلدینگ بزرگ متشکل از 60 شرکت افتادم و از آن طریق کمکم به مسیر بانکداری رهنمون شدم. قصد داشتم بانکی تاسیس کرده و در آن روشها و عملکردهای جدیدی را پیاده کنم. پس اولین بانک خصوصی کشور را به نام بانک اقتصاد نوین تاسیس کردم. در آن زمان هلدینگ ما وارد بازار سرمایه شد و رنج و سختیها مجددا بازگشت و روزهای مشقت باری آغاز شد.
آقای صدر در این باره میگوید: من دست به کار بسیار بزرگی زده بودم و از اول از میزان بزرگی این کار اطلاعی نداشتم. ورود هلدینگ من به بازار سرمایه و بانکداری با مشکلات زیادی رو به رو شد به این دلیل که شرکت های دولتی و شبه دولتی زیادی در آن حوزه حضور داشتند و این امر کار را برای ما سختتر کرده بود.
وقتی با آن همه سختی و موقعیتهای مبهم رو به رو شدم میتوانستم جا بزنم یا عقبنشینی کنم. ولی ترجیح دادم با هر سختی که شده تلاش کنم و کار را پیش ببرم چون اگر عقب نشینی میکردم فقط ضرر میدادم. پس تصمیم گرفتم با همان سرمایههایی که دارم نهایت سعیام را بکنم تا آن ماجرا را به خوبی پشت سر بگذارم. همین کار را هم کردم.
آقای صدر اعتقاد دارد که وقتی کار آفرین میشوی باید به عنوان یک کارآفرین کارهایی را انجام دهی که قشر زیادی از مردم در آن مشارکت داشته باشند.
او اکنون 60 شرکت را به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت پوشش خود دارد و حدود 10 هزار نفر برایش کار میکنند.
آقای صدر هاشمینژاد میگوید من برای ارضای نیازهای روحی خودم کارها و فعالیتهای دیگری نیز میکنم که یکی از آنها تاسیس یک بنیاد برای گسترش و توسعهی آموزش و پرورش در ایران است. او معتقد است اصلی ترین نیاز در کشور آموزش و پرورش به ویژه در مناطق محروم و کم برخوردار است. آموزش و پرورشی که منجر شود استعدادهای ناب و خالص در این مناطق کشف شوند.
خب این هم از زندگی آقای محمد صدر هاشمی که یک کارآفرین و سرمایهگذار موفق در کشور هستند.
ایشان در دوران کاری خود پروژههای بزرگی را در کشورمان به انجام رسانده اند از جمله:
راه آهن اصفهان- شیراز، اتوبان قم- کاشان ، سد ارسباران، سد تالوار، پروژهی 7000 واحدی خانه سازی در ونزوئلا و …
آقای صدر هاشمی نژاد فرمول موفقیتشاش را در سه کلمه خلاصه میکند:
پشتکار، پشتکار و پشتکار
فرمولی که در زندگی او معجزه کرد و او دیگران را نیز به پیادهسازی این فرمول تشویق میکند.
شماره تلفن تعدادی خیر می خوام
fd
افر ین به این همت
fd
آرزوی موفقیت برای شما
من خودم همشهری آقای صدر هستم.تقریبا از زندگی کاریش تا حدودی با خبریم .ایشون در اواخر حکومت شاه مدتی در زندان تبریز و تهران زندانی سیاسی بودند و بعد از انقلاب از طریق روابطی که در زندان تهران پیدا کرده بود و با روی کار آمدن دولت مرحوم رفسنجانی راه پیشرفت برای ایشان باز شد………
fd
فقط مزخرف می بافی مصاحبه گر
به جای نوشتن خزعبلات برداشت مغز خودت ، زندگی نامه بیان شده از زبان خود آقای صدر هاشمی اقدام کن
برداشتهای مغز شخص شما باعث گمراهی انسانهایی میشه که از یک کار آفرین بزرگ و با اراده میخوان الهام بگیرن
fd
درود بر شما
نظر شما هم بسیار محترم هست هادی عزیز
ممنونم که با سعه صدر پذیرفتید
و ای کاش با نوشته های پر مغز تر و انتقال صحیح ترمطالب برای افراد مطالعه کننده راه بادرسازی بیشتر و بهتری ایجاد کنیم .
چون همه چیز زندگی انسان بر اساس باورهای ما ساخته میشه
fd
سلامت باشید
انشالله ما هم تمام تلاشمون رو در این زمینه به کار خواهیم گرفت
ماشاالله به این پشتکار