فهرست مطالب این مقاله
چند وقت پیش در اینستاگرام ویدئویی را از ویل اسمیت (کمدین و بازیگر آمریکایی) دیدم که در آن در مورد موفقیت صحبت میکرد. ویل اسمیت میگفت: «همه ما بهشت را دوست داریم اما کمتر کسی حاضر است برای رسیدن به بهشت، به مرگ تن بدهد.»
این تمام فلسفه موفقیت است…
یک سختی و رنج عذابآور که زمان زیادی با شما خواهد بود. خیلیها بر این تصورند که موفقیت آسان بوده و افراد موفق برای رسیدن به جایگاه امروزیشان مگر چقدر کارکردهاند؟ چقدر سختیکشیدهاند؟ بابا اینها همه با پارتی به اینجا رسیدهاند! اصلاً طرف بالاش مایه داره و جملاتی دیگر که به نظرم مزخرفاتی بیش نیستند تا هر زمان که ما در این مسیر کم آوردیم، نقش بهانه را برای ما بازی کنند.
همه چیز در دنیا سخت است؛ چهبسا بهترین بودن، پس بین سختیهای مسیر موفقیت و سختیهای زندگی عادی خود یکی را برگزیند.
فیلم سینمایی شلاق از آن دسته آثاری است که به حدی به موضوع فلسفه و روانشناسی موفقیت پرداخته و به کسانی که قبل از خواب به بهترین بودن فکر میکنند، نشان میدهد که چه چیزی در راه منتظر آنهاست.
عنوان شلاق (whiplash) ارجاع به یکی از قطعاتی است که بارها در طول فیلم اجرا میشود و البته به معنای ضربات شلاق هم هست. ضرباتِ شلاقی که اندرو برای آرامکردن درامش روی آنها فرود میآورد. ضربات شلاقی که فلچر با آن، اندرو را شکنجه میدهد و ضربات شلاقی که بعد از اتمام فیلم روی تن و ذهنمان باقی میماند.
مروری بر داستان فیلم سینمایی شلاق؛ همه ما اندرو هستیم!
اندرو نیمن یک نوازنده جوان درام است که رؤیاهای زیادی در سر دارد و برای رسیدن به این رؤیاها حاضر است آنقدر تمرین کند که خون از سر انگشتانش جاری شود. او یک جوان نوزده ساله است که در یک خانواده کاملاً متوسط به دنیا آمده و شخصیتی خجالتی و درونگرا دارد. او تصمیم گرفته است که به یکی از بزرگترین نوازندگان درام در جهان تبدیل شود و برای رسیدن به این هدف بزرگ، حاضر است هر کاری انجام دهد. مخاطب وقتی میبیند که او چگونه درام مینوازد خودش به بهترین شکل ممکن میفهمد که اندرو تصمیمش را گرفته و حاضر نیست تا رسیدن به هدف از پا بنشیند.
در نهایت او با یک استاد موسیقی به نام فلچر روبهرو میشود. فلچر یک استاد ترسناک و دوشخصیتی است که نوازندگان خود را با تمام وجود رنج میدهد. او بیشتر از آنکه نقش استاد را داشته باشد، بهعنوان یک شکنجهگر روحی در فیلم حضور دارد.
فلچر میخواهد به هر قیمتی از دانش جویانش ستاره بسازد و در این بین اندرو جوان و مغرور، دوست دارد جایگاهی که به دست آورده را حفظ کند.
اندرو نیمن در اتاقی دورافتاده در شب مشغول تمرین درامش است که صدای طبل و سنجهایش به گوشِ آقای فلچرِ مرموز و بدنام میرسد؛ برجستهترین معلم مدرسهی موسیقی نیویورک و رهبر مهمترین گروهِ جازِ مدرسه…
در هنگامی که نیمن درام مینوازد، فلچر صبر میکند و اجرای اندرو را میبیند. اولین نشانههای شخصیت شومش را در دستورهایش نمایان میکند و نهایتاً اندرو را نادیده گرفته و اتاق را ترک میکند. اندرو نمیتواند از این موقعیت طلایی برای تحتتأثیر قرار دادن بزرگترین استاد مدرسه استفاده کند. او افسرده و سرشکسته به زندگی عادی و کلاسهای تمرینِ روزانهاش بازمیگردد.
البته نادیدهگرفتن اندرو توسط فلچر، یکی از اولینبارهایی است که داستان ما را با اخلاق غیرقابلپیشبینی و نحوهی تدریسش آشنا میکند و این آخرین بار هم نخواهد بود. از سویی، اندرو هیچ نمیداند فلچر چگونه آدمی است. مخصوصاً اندرویی که از لحاظ ارتباطاتِ اجتماعی عجیب و ضعیف است و آنقدر ساده و بیگناه است که هنوز با پدرش برنامه هفتگی تماشای فیلم دارد. البته خانوادهاش هم چندان شرایط و دستاوردهایش را نمیبینند. اندرو اما در کنار این بهشدت جاهطلب و باانگیزه است.
اندرو که مصمم است این استاد سختگیر را تحتتأثیر خود قرار دهد، درام مینوازد تا زمانی که دستانش خونریزی کند. در یک مسابقه جاز، پس از اولین ست، اندرو نتهای تانر را بهاشتباه گم میکند و وقتی برای ست دوم فراخوانده شد، تانر نمیتواند بدون نتهایش درام بنوازد، اما اندرو ادعا میکند که میتواند قطعه Whiplash را از حفظ اجرا کند.
فلچر پس از اجرای موفق، اندرو را بهعنوان درامر اصلی گروه استودیو قرار داده، اما فلچلر همچنین رایان کانولی که نوازنده اصلی درامر را از یک گروه سطح پایینتر است را به خدمت میگیرد تا اندرو را به این وسیله تحتفشار قرار دهد. پس از اینکه فلچر کانولی را به سمت اصلی ارتقا داد، اندرو به تمرینات خود ادامه میدهد تا جایی که از دوستدخترش، نیکول جدا میشود تا به خودش فرصت بیشتری برای انجام این کار بدهد. پس از یک جلسه پنجساعته طاقتفرسا با تانر و کانولی برای نقطه اصلی، اندرو سرانجام پیروز میدان میشود.
در راه رقابت بعدی، اتوبوسی که اندرو سوار است خراب میشود. او یک ماشین کرایه میکند، اما دیر میرسد و متوجه میشود که چوبهایش را در دفتر اجاره جا گذاشته است. اندرو پس از متقاعدکردن فلچر بیحوصله برای منتظر ماندن برای او، به عقب برمیگردد و چوبهایش را پس میگیرد، اما ماشین او در راه بازگشت با یک کامیون برخورد میکند. خونین و مجروح از بین لاشهها میخزد و به سمت تئاتر میدود و درست زمانی که گروه وارد صحنه میشود، میرسد. اندرو به دلیل جراحاتش برای اجرا در گروه تلاش میکند و فلچر اجرای آن را متوقف میکند تا اندرو را اخراج کند. او با عصبانیت روی صحنه به فلچر حمله میکند و توسط نیروهای امنیتی کنار کشیده میشود و از شفر اخراج میشود.
به درخواست پدرش، اندرو با وکیلی ملاقات میکند که به نمایندگی از والدینشان کیسی، شاگرد سابق فلچر که خود را به دلیل افسردگی و اضطراب ناشی از آزار فلچر به دار آویخته است، ملاقات میکند. والدینشان میخواهند ببینند که فلچر از تدریس منع شده است. اندرو قبول میکند که بهعنوان یک شاهد ناشناس شهادت دهد و فلچر از مدرسه موسیقی اخراج میشود.
اندرو پس از اخراج، درام را کنار گذاشته و در یک رستوران مشغول به کار است و پدرش از او حمایت مالی میکند. او با فلچر در یک کلوپ جاز ملاقات میکند که در آن بهعنوان نوازنده پیانو کار میکرد. فلچر از روشهای تدریس خود دفاع میکند و بیان میکند که او فقط میخواست دانشآموزان خود را برای تبدیلشدن به بهترینهای خود تحتفشار قرار دهد و به داستان به شهرت رسیدن چارلی پارکر اشاره میکند که در اوایل دوران حرفهای خود توسط جو جونز تحقیر شد.
او به اندرو میگوید که درامر فعلی گروهش خیلی خوب نمینوازد و از او دعوت میکند تا با گروهش در جشنواره جاز JVC اجرا کند. در عوض به او اطمینان دادند که آهنگهایی را که اندرو در زمان حضورش در شفر اجرا کرده بود، پخش خواهند کرد. اندرو با تردید میپذیرد. او با نیکول تماس میگیرد و او را به اجرا دعوت میکند، اما او برای رفتن ابراز علاقه نمیکند زیرا در یک رابطه جدید است.
اندرو به JVC میرسد و گروه روی صحنه میرود. درست قبل از شروع اولین قطعهشان، فلچر فاش میکند که میداند اندرو علیه او شهادت داده و بهعنوان انتقام، گروه را با آهنگی که او نمیداند رهبری میکند که برای آن نت موسیقی به او داده نشده است. اندرو تحقیر شده از صحنه خارج میشود، اما سپس به صحنه بازمیگردد و قطعه دیگر را با درام خود مینوازد.
او به نواختن بهصورت تکنوازی طولانی ادامه میدهد…
فلچر کسی است که در تدریس از بازیهای زننده و بیرحمانهی ذهنی استفاده میکند. دانشآموزهایش را به فراتر از عقلانیت و سلامتشان هُل میدهد و حتی قادر است آنقدر به این کار ادامه دهد تا محدودیتهای ذهنیشان را از هم بشکند و آنها را به فراتر از مرزهای تواناییهایشان سوق دهد.
روایت موفقیت
داستانی که از موفقیت در این فیلم روایت میشود با دیگر فیلمهای انگیزشی متفاوت است. در اینجا با هیولایی به نام فلچر روبهرو هستیم که قرار است از او بیاموزیم و در نهایت نیز او را نابود سازیم.
این را به یاد داشته باشید که موفقیت سخت است، ستاره شدن و تبدیل به بهترین دنیا شدن آنقدر تلاش میخواهد که خون از انگشتان بچکد…
شاید در بخشهایی از داستان با اغراق روبهرو باشیم و پایانبندی فیلم بیش از حد فانتزی باشد؛ اما این را بدانید که تمام این ضعفها به کلیات فیلمنامه فیلم، سکانسها و بازیهای زیبا میچربد که در کل یکی از انرژیبخشها و انگیزشیهای جذاب را پیشروی ما گذاشته است.
خیلی از خانوادهها کوچکترین کارهای فرزندانشان را با آفرین، کارت عالی بود و قربانصدقههای جور وا جور بمباران میکنند. بله، چون فلسفهی آموزش ثابت کرده است که همه بچهها به توجه و اهمیت نیاز دارند. از طرفی، این مسئله هم مطرح میشود که همین بچههایی که اینقدر صافوساده و بدون چشیدن طعم سختی بزرگ شدهاند، اگر در هنگام بزرگسالی با مشکلات بزرگ و جدی زندگی روبهرو شوند، آیا اصلاً آمادگی مبارزه با این حجم از سختی و مشقت را دارند؟ داستان فیلم شلاق روی محور چنین تناقضِ هولناکی میچرخد. اما کدام روش درست است؟ قربان صدقه بچهها رفتن یا شکنجه برای اینکه آن فرزند قویتر شود؟
نظر دیمین شزل، کارگردان فیلم شلاق، در مورد فیلم خودش
با ساختن فیلم، دلم میخواست تصویری از جهانی فوق رقابتی ارائه کنم. دنیایی که گویی در آن افراد برای رسیدن به موفقیت، تکوتنها هستند. در این مدرسه فنی همه به دنبال تصاحب بالاترین جایگاه در سالن لینکلن سنتر یا در گروههای بزرگ میگردند و خوب بهاندازه کافی جا نیست؛ به همین خاطر همه با خنجر زدن به پشت دیگری هم که شده، به دنبال بالارفتن از نردبان پیشرفت هستند. از درون این خصومت، رقابت بیرون میآید. با این حال وقتی همه با هم مینوازند، کلیت آنها است که به گوش میرسد. این نکته کنایهآمیز داستان است.
عوامل فیلم سینمایی شلاق
ویپلش یا شلاق (Whiplash) فیلمی در ژانر درام محصول سال ۲۰۱۴ آمریکا و به نویسندگی و کارگردانی دیمین شزل است. شزل فیلمنامه این فیلم را بر پایه تجربیاتش در باند دبیرستان پرینستون نوشته است. در این فیلم، مایلز تلر در نقش دانشآموزی بازی میکند که نوازندهٔ درام است و سعی دارد تا استاد خودش، ترنس فلچر با بازی جی کی سیمونز را تحتتأثیر قرار دهد. پل رایزر و ملیسا بنویست از دیگر بازیگران این فیلم هستند.
دستاوردها و جوایز فیلم سینمایی شلاق
- برندهٔ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای جی کی سیمنز
- برندهٔ جایزه اسکار بهترین صدابرداری
- برندهٔ جایزه اسکار بهترین تدوین فیلم
- نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم
- نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی
0 نظر