فهرست مطالب این مقاله
نمیدانم لوریس چکناواریان را چقدر میشناسید. او از برجستهترین آهنگسازان و رهبران ارکستر ایرانی است؛ که حتی اگر او را نشناسید، احتمالا ویدوی یک دقیقهای مصاحبه او را که مدتی در فضای مجازی بسیار دست به دست میشد، تماشا کردهاید.
چکناواریان در آن مصاحبه به نکاتی طلایی و حائز اهمیت اشاره کرد و گفت: «هر کسی باید دیوانه بشه تا به جایی برسه! آدم نرمال به جایی نمیرسه. آدم نرمال هر چقدر که بگه من کتاب خوندم و فلان، به جایی نمیرسه. تا دیوانه نشی هیچ چیزی خلق نمیشه. ما خیلی دوست داریم که خودمونو عاقل نشون بدیم؛ اما نه بابا، ول کن…»
همه ما از متفاوت بودن میترسیم؛ اما غافل از اینکه همین تفاوتهای ما با دیگران است که میتواند ابزار کلیدی موفقیت ما باشد. به عجیب بودن، متفاوت بودن، پچ پچهای اطرافیان در مورد خودتان، با دست نشان دادنها و دیوانه بودنهای خودتان افتخار کنید و از آن نترسید.
انیمیشن میچلها علیه ماشینها، فارغ از قصه جذابی که دارد، به یک بازه زمانی حساس در رابطه پدر و دختری و ارتباط آن با موفقیت کیتی میچل اشاره میکند.
مروری بر داستان انیمیشن میچلها علیه ماشینها، یک خانواده در بحران یا بحرانی در خانواده؟
داستان انیمیشن میچلها علیه ماشینها، با شخصیت اصلی یعنی کیتی میچل آغاز میشود. او شیفته فیلمسازی است و با ذوق و شوق فراوانی به ساخت فیلمهایی عجیب و غریب در یوتیوب میپردازد. کارهای او برای هیچکدام از اعضای خانواده قابل درک نیست. هیچ کدام از آنها او را حمایت نمیکنند. در واقع میچل کارهایی را با عشق و علاقه انجام میدهد که مخالف نظر پدر و مادرش است.
او پس از اینکه با بیتوجهی خانواده خود مواجه است، تصمیم میگیرد که به دانشگاه فیلم کالیفرنیا برود؛ تا با انسانهای شبیه خود همراه شود. پس از چند ماه تلاش بیوقفه برای قبولی در دانشگاه، سرانجام قبول شده و آماده رفتن است.
درست شب قبل از رفتن کیتی، پدرش به وابستگی بیش از حد خانواده به گوشیهای موبایل واکنش نشان میدهد و آنها را تنبیه میکند. در همین حین نیز کیتی، بار دیگر برای پدرش یکی از فیلمهایی که ساخته را پخش میکند. پدرش با بیتفاوتی نسبت به آن، میگوید که نگران آینده کیتی است و با اینجور کارها نمیشود زندگی را چرخاند و موفق شد.
کیتی ناراحت میشود و واکنش نشان میدهد. پدرش برخلاف میل باطنیاش میگوید که میخواهد دوباره فیلم را تماشا کند. لپتاپ کیتی به طور تصادفی توسط پدرش شکسته میشود. رابطه آنها شکرآب شده و مادر کیتی و برادر کوچکترش که نگران این رابطه هستند، سعی میکنند آنها را آشتی دهند.
فردای آن شب؛ کیتی برای رفتن به دانشگاه آماده است. او متوجه میشود که پدرش بلیط هواپیما را کنسل کرده و برای رفع کدورتها و دلجویی از او، قرار است خودش به همراه خانواده و با ماشین او را به کالیفرنیا برسانند.
در همین حال و در سیلیکون ولی، مارک بومن؛ کارآفرین فناوری و مدیر عامل شرکت بزرگ pal labs، هوش مصنوعی بسیار باهوش خود را منسوخ اعلام میکند. زیرا او از خط جدیدی از روباتهای خانگی برای جایگزینی او پردهبرداری کرده است. این هوش مصنوعی که پال نام دارد برای انتقام، این رباتهای هوشمند را هک کرده و به تمامی آنها دستور میدهد تا انسانها را در سر تا سر جهان، دستگیر کرده و به فضا پرتاب کنند.
میچلها که در یک رستوران جادهای توقف نمودهاند، با جمعیت چشمگیر رباتها مواجه میشوند که قصد دستگیری مردم را دارند. شاید به دور از انتظار باشد اما میچلها موفق میشوند از دستگیری در کافهای در کانزاس اجتناب کنند. ریک تصمیم میگیرد که خانوادهاش برای امنیت خودشان در کافه بمانند؛ اما کیتی او را متقاعد میکند که در عوض، به نجات دنیا کمک کند. کیتی از پدر خود تعریف میکند و او را قهرمانی میخواند که هیچگاه تسلیم نشده و همیشه ریسکپذیر بوده است. برادر وی که از این صحبتها تعجب میکند، از او درباره صحت این حرفها سوال میپرسد. کیتی در جواب میگوید که این حرفها فقط یک مشت دروغ بودهاند و در واقعیت چنین حسی به پدرش ندارد.
آنها با دو ربات معیوب به نامهای اریک و دبوره بات 5000 آشنا میشوند که به این خانواده میگویند میتوانند از یک کد نابودی، برای خاموش کردن PAL و همه رباتها استفاده کنند.
میچلها برای آپلود کردن کد نابودی باید 80 مایل رانندگی کرده و به یک مرکز خرید در شرق کلرادو برسند تا از طریق وایفای بتوان این عملیات را انجام دهند. در این میان آروم و مادرش، سعی میکنند تا رابطه کیتی و ریک را بهبود ببخشند و تا حدودی هم در کارشان موفق هستند.
آنها برای آپلود کد، به مرکز خرید میرسند اما هنگامی که کیتی شروع به آپلود کد نابودی در رایانه میکند، تمام لوازم خانگی با تراشههای PAL Labs شروع به بیدار شدن میکنند و به میچلها حملهور میشوند. خانواده به روشهایی مانند کمک ریک به کیتی، که از چوب ماهیگیری برای پرتاب هواپیماهای بدون سرنشین به داخل مایکروویو استفاده میکند، مبارزه میکنند. اما به زودی با ارتشی از فوربیها (نوعی عروسک) مواجه میشوند. پس از نابود کردن یکی از آنها، یک فوربی عظیمالجثه ظاهر میشود و پرتو لیزری را به سمت میچلها شلیک میکند. آنها میدوند تا آنقدر دور شوند که ریک تلهای درست کند که از آن برای گیر انداختن آنها استفاده کند.
ریک، فوربی غول پیکر را به دام میاندازد؛ اما آنقدر سنگین نیست که بتواند آن را بالا بکشد. بقیه میچلها روی ریک میپرند تا او را سنگین کنند اما هنوز نمیتوانند تله را بالا بکشند؛ تا اینکه اریک و دبورهبات از سلاحهای خود برای پایین کشیدن میچلها استفاده میکنند و فوربی را روی پشتش میاندازند. شلیک یک پرتو لیزر که روتر را از بین میبرد و باعث میشود تمام وسایل الکترونیکی خاموش شوند. متأسفانه این اتفاق قبل از آپلود کامل کد نابودی رخ داد. کیتی از شکست خود دلسرد میشود اما بقیه اعضای خانواده، عهد میبندند که نقشه او را برای نجات انجام دهند.
در راه به دره سیلیکون، برای آپلود کد کشتن مستقیماً در PAL، لیندا برای کتی فاش میکند که او و ریک سالها پیش، در یک کلبه در کوهستان زندگی میکردند، قبل از اینکه از آن دست بکشد، آرزوی همیشگی او بود.
میچلها تصمیم میگیرند که مستقیما به سیلیکون ولی بروند و کد نابودی را در خود پال وارد کنند. در مسیر حرکت به سمت سیلیکون ولی، لیندا ماشین را میراند تا ریک استراحت کند. در این بین حقیقتی را نیز برای آنها فاش میکند. او به کتی میگوید که پدرش واقعاً به او اهمیت میدهد و زمانی مانند او رویای بزرگی داشته؛ اما آن را به خاطر دخترش رها کرده و به همین دلیل امیدوار است این اتفاق برای کیتی نیفتد.
به محض ورود به سیلیکون ولی، میچلها خود را شبیه به رباتها در میآورند و به دفتر مرکزی PAL Labs میروند تا با کد نابودی به این بازی خاتمه دهند؛ اما پال که حدس میزند خانواده میچل الان در ساختمان مرکزی حضور دارند، با فاش کردن فیلمهای نظارتی از رستوران جادهای؛ که در آن کیتی در خفا به آرون میگوید که وانمود میکند به پدرش ایمان دارد، سعی در پیدا کردن آنها دارد؛ که البته موفق هم میشود و ریک با دیدن این فیلم تمرکز خود را از دست میدهد و باعث میشود تا خودش و لیندا دستگیر شوند؛ اما کیتی و آرون در آن میان موفق به فرار میشوند.
سپس پال، اریک و دبورهبات را دوباره برنامهریزی میکند تا از دستوراتش اطاعت کنند.
کیتی ویدیوی ضبط شده ریک از دوران کودکیاش را در دوربینش کشف میکند و متوجه میشود که ریک از رویای همیشگی خود دست کشیده تا به دخترش یک زندگی عادی بدهد. در این بین، ریک پس از دیدن یکی از ویدیوهای کیتی که رابطه او با کیتی را نشان میدهد، به اعمال خود فکر میکند. کیتی و آرون با نقشهای دوباره به ساختمان مرکزی pal labs نفوذ میکنند.
آنها این بار از سگ عجیب خود کمک میگیرند تا در برنامهریزی رباتها خطا ایجاد شود و کارایی خود را از دست بدهند؛ چرا که سگ عجیب و غریب خانواده میچل، اصلا شبیه یک سگ عادی نیست و سیستم رباتها را در تشخصیص این امر دچار اختلال میکند.
با کمک مارک، ریک و لیندا خود را آزاد میکنند و قصد دارند ویدیوی چنل یوتیوب کیتی را که درباره سگ خانوادهای آنها ساخته را در نمایشگر بزرگ ساختمان آپلود کنند؛ که یکباره موفق به نابودی همه رباتها شوند. با این حال، زمانی که ریک میخواهد ویدیو را آپلود کند، تعدادی از رباتها جلوی ریک را میگیرند و آرون و کیتی نیز دستگیر میشوند.
زمانی که اریک و دبورهبات میبینند که ریک از کامپیوتر استفاده کرده و به نوعی سیستم و رویه قبل خود را کنار گذاشته، آنها هم به این فکر میافتند که شاید بتوانند سیستم خود را تغییر دهند و دیگر از کسی دستور نگیرند.
کیتی در مواجهه با پال، برای توجیه نجات بشریت توضیح میدهد که مهم نیست خانوادهاش چقدر سخت تلاش میکنند، آنها همیشه با وجود تفاوتهایی که دارند در ارتباط خواهند ماند. پال این استدلال را رد میکند و کیتی را از اتاقش بیرون میاندازد. اریک و دبورهبات، که از برنامهریزی مجدد ریک که به او اجازه استفاده از رایانه را داده، الهام گرفتهاند، به حالتهای خراب خود بازگشتند و فیلم سگ خانوادگی کیتی را آپلود کردند.
خانواده با هم متحد میشوند تا با بقیه روباتها مبارزه کنند. کیتی در نهایت پال را با انداختن او در یک لیوان آب نابود میکند و همه انسانها آزاد میشوند و روباتهای باقیمانده از کار میافتند.
چند ماه بعد، کیتی و خانوادهاش به دانشگاه فیلم کالیفرنیا میرسند و کیتی برای آخرینبار با آنها ملاقات و خداحافظی میکند. او بعداً در یک سفر جادهای دیگر با اریک و دبورهبات به واشنگتن دی سی میپیوندد تا مدال طلای کنگره را دریافت کند.
از این انیمیشن، میتوان درسهای زیادی گرفت
- نخست اینکه از متفاوت بودن نترسید؛ چه خودتان و چه خانوادهتان… خانواده میچل در آغاز شاید اصلا شبیه خانواده نباشند، شاید وقتی خودشان را با خانوادههای دیگر مقایسه میکنند سرخورده و ناراحت شوند و روابط در خانوادهشان به خوبی برقرار نباشد؛ اما آنها توانستند دنیا را نجات دهند و یاد بگیرند که خانوادهشان با همین تفاوتهاست که جذاب و خاص به نظر میرسد.
- دوم اینکه کیتی، با وجود بیتوجهیهای پدر خود به کاری که انجام میدهد، دلسرد شده اما دست از آن نمیکشد و هدف خود را به بهترین شکل ممکن دنبال میکند.
- سوم اینکه اگر پدرتان به کاری که میکنید، اشتیاقی نشان نمیدهد و آن را بیاهمیت میپندارد، حتما با او به تماشای انیمیشن میچلها علیه ماشینها بنشیند! این را خود به پدرانتان بیاموزید و اگر پدر هستید یاد بگیرید که یک حمایت کوچک میتواند چه غوغایی به پا کند و چقدر به فرزندتان امید و انگیزه برای ادامه مسیرش تزریق میشود.
عوامل انیمیشن میچلها علیه ماشینها
میچلها علیه ماشینها ( The Mitchells vs. the Machines) یک فیلم پویانمایی رایانهای آمریکایی در ژانر کمدی علمی تخیلی است؛ که توسط سونی پیکچرز انیمیشن تهیه و توسط نتفلیکس توزیع شده است. این فیلم به کارگردانی مایک ریاندا (در اولین کارگردانی بلند خود) و نویسندگی آن توسط ریاندا و جف روو (که او همچنین به عنوان کارگردان مشترک فیلم نیز خدمت میکند)، همراه با فیل لرد و کریستوفر میلر، و کرت آلبرشت به عنوان تهیهکننده ساخته شده است. ابی جکوبسون، دنی مکبراید، مایا رودولف، اریک آندره، الیویا کلمن، جان لجند، کریسی تیگن، فرد ارمیسن، بک بنت و بلیک گریفین از صداپیشگان این انیمیشن هستند.
دستاوردها و جوایز انیمیشن میچلها علیه ماشینها
انیمیشن میچلها علیه ماشینها در رشته بهترین انیمیشن یا پویانمایی بلند سینمایی در گلدن گلوب و موسسه فیلم آمریکا کاندید دریافت جایزه شد که در هر دو رقابت را به انیمیشن افسون (encanto) باخت. با این که هنوز مراسم اسکار برگزار نشده اما نمیتوان شانسی برای اسکار بهترین انیمیشن برای این اثر قائل بود.
0 نظر