موانع همیشه در ذهن ما غیر قابل حل میباشند، در حالی که در دنیای واقعی هیچ مشکلی نیست که به دست اراده انسان، اشرف مخلوقات است حل نشود. اگر تو پشت یک درمانده ای و نمیتوانی از آن عبور کنی، فقط به خاطر ضعف تو در اراده ات است وگرنه اگر بخواهی و اگر تمام تلاشت را بکنی، میفهمی که حتی بزرگتر از آن مشکل را میتوان حل کرد. گاهی قدرت واقعی در ذهن ماست،در مغز ما، در قدرت تصور ماست و نه در بازوی ما، اگر ما به خودمان ایمان داشته باشیم هیچ قدرتی در جهان نمیتواند شکستمان بدهد.
در سال آخر دبیرستان، معلم فیزیکمان برای همه دانش آموزان یک یادداشت نوشت و زیر آن را امضا کرد تا همیشه از او به یادگار داشته باشیم؛ او نوشت : « اگر یک فلج مادرزاد نتواند قهرمان دو المپیک شود، فقط و فقط خودش مقصر است ! » حقیقتش آن زمان متوجه مفهوم پشت این جمله نشدم، با خودم فکر کردم همین که یک فلج مادرزاد بتواند به دیدن مسابقات المپیک برود هم خیلی کاربزرگی است چه برسد به قهرمان شدن ! ذهن من به موفقیت معلولها اعتقادی نداشت و همیشه در حال دلسوزی برای آنها بودم؛ یک تفکر کاملاً اشتباه که اکثر مردم در مورد افرادی که معلول جسمی و ذهنی هستند، دارند. بعدها که در مورد موفقیت های بزرگ افراد معلول شنیدم و مستندهایی از زندگی آنها را مشاهده کردم، واقعا شگفتزده شدم؛ چون بعضی از آن ها کارهایی انجام میدادند که یک آدم سالم و بدون معلولیت نتوانسته بود انجام بدهد.
دیدن امید و شجاعت این انسانها شاید برای خیلی از آدم ها لازم باشد تا علاوه بر انگیزه گرفتن به این نکته پی ببرند که اگر نمیتوانند کاری را انجام دهند، فقط به دلیل بی ارادگی و تنبلی خودشان است.
در این مقاله، سعی داریم به زندگی برخی از این افراد که با وجود معلولیت به دستاوردهای بزرگی رسیده اند اشاره کنیم که سرشار از پند و نکته های آموزنده است.
استیون هاوکینگ
معروف ترین فرد معلول دنیا که توانست با هوش و نبوغ خود در فیزیک، نظر بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کند قطعاً استیون هاوکینگ است. او در سن ۲۰ سالگی به بیماری ( اسکلروز جانبی آمیوتروفیک ) مبتلا شد و پزشکان به او گفتند که دو سال دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند. این بیماری به تدریج و با آسیب به نخاع، مغز و سیستم عصبی توانایی حرکت را از بیمار میگیرد. با تمام این ناامیدیها و قطعیت های پزشکی، او ۴۵ سال دیگر زنده ماند و زندگی کرد؛ زیرا به ادامهی حیاتش امید داشت. این بیماری و عارضه های آن باعث نشد تا استیون دست از تحصیل و ادامهی زندگی بکشد، او ازدواج کرد، بچه دار شد و در سن ۲۴ سالگی رساله « خواص جهان های در حال بسط » را نوشت. در طول سالهای عمرش ۱۵ کتاب را به چاپ رساند که « طرح بزرگ » و « تاریخچه زمان » جزو پرفروشترین کتابها بودند. او در زمینه های کیهان شناسی و گرانش کوانتومی پژوهشهای ارزشمندی انجام داده است.
استیون هاوکینگ، موفق به دریافت جوایز و افتخارات زیادی در دوران زندگی خود شد که شاید یک فرد سالم هم نتواند آنها را به دست بیاورد. توصیه او به افراد ناتوان و از کار افتاده این است که « روی چیزهایی که دارید تمرکز کنید که ناتوانی شما، مانع از خوب انجام دادن آن نمیشود. »
« اگر شما معلول هستید به احتمال زیاد تقصیر شما نیست و از طرفی نمیتوان دیگران را به این خاطر سرزنش کرد. آدم باید نسبت به همه چیز نگرش مثبتی داشته باشد و بهترین نتیجه را از شرایطی که در آن قرار میگیرد ببرد. ناتوانیهای من هیچ وقت نقش زیادی در زمینه فعالیت من، که همان فیزیک نظری است نداشته است. »
از نصیحت های او به فرزندانش این بود که همواره دست از کار و تلاش بر ندارند؛ زیرا کار به زندگی معنا و هدف میدهد.
نیک وی آچیچ
نیک در سال ۱۹۸۲ در حالی به دنیا آمد که دست و پا نداشت و این برای والدین و اطرافیان بسیار غم انگیز بود، او فقط دو انگشت در انتهای اندامی مانند پا، در سمت چپ بدنش داشت. خیلیها شاید فکر میکردند که او زیاد زنده نمیماند و در بهترین حالت شاید تا آخر عمرش مثل یک تکه چوب خشک یک جا نشسته و برای هر کاری احتیاج به کمک دیگران داشته باشد اما در کمال شگفتی این اتفاق نیفتاد! نیک با وجود تمسخر و افسردگی که در دوران مدرسه برایش به وجود آمده بود توانست در مشکلاتش با کمک مادرش غلبه کرده و بسیاری از کارهای روزانه اش را خودش انجام بدهد. نیک تبدیل به یک سخنران انگیزشی موفق و بسیار مشهور شده که میلیون ها نفر پیرو او در سبک زندگی امیدوارانه و جذابش هستند. نیک با وجود معلولیت ازدواج کرده و هم اکنون همراه با همسر و چهار فرزندش در جنوب کالیفرنیا زندگی میکند. دستمزد سخنرانی های او بسیار بالا میباشد و افراد زیادی برای دیدن او و شنیدن حرف هایش به همایشهای او میروند.
نیک میگوید : « من برای گام نهادن در مسیر خداوند به پا احتیاجی ندارم و برای شکرگزاری از او به دست نیازی نخواهم داشت. »
« با گذشت زمان وقتی میگویید خدایا من به تو اطمینان دارم و به خاطر او صبر میکنید، کم کم متوجه میشوید که چرا خداوند میگوید: کسانی که صبورند به من نزدیک ترند و آغوشش را به روی شما باز میکند. »
وحید رجبلو
وحید از بدو تولد مبتلا به بیماری SMA بود و به تدریج توانایی حرکت دست و پایش را از دست داد. در حال حاضر وحید فقط از ۲۰ درصد از توانایی دست راستش میتواند استفاده کند که با همین اندک توانایی و استفاده از عقل و هوشش، توانسته استارتاپی برای معلولین تولید کند تا زندگی راحت تر و دنیای آرام تری را تجربه کنند.
این پسر ۳۰ ساله که در کرج زندگی میکند، حالا به راحتی خرج زندگی اش را در میآورد و با برنامه نویسی و طراحی وب، قابلیت های خودش را به رخ دیگران میکشد. او حتی حالا توانایی اموزش دادن به دیگران را هم دارد و از افراد ناتوان و معلول پولی دریافت نمیکند.
آرزوی وحید این است که بتواند استارتاپ اش را بالا نگه دارد چون برای آن خیلی زحمت کشیده و البته اینکه از فضای شهرها که برای معلولین مناسب سازی نشدهاند هم گله و شکایت دارد ، چون دوست دارد به سفر برود.
شاهین ایزدیار ( قهرمان شنا )
پسر عضو تیم ملی معلولان ایران، شاهین ایزدیار که توانست در بازی های پاراآسیایی جاکارتا، ۷ مدال به دست بیاورد و برای خودش لقب پسر طلایی ایران را بخرد، باعث شگفتی همگان شد. او میگوید در دوران کودکی و به خاطر تفاوت دستش با سایر بچهها، همیشه ناراحت میشده است اما آشنایی با ورزش و موفقیت هایی که میتوانسته است در آن به دست بیاورد، این ناراحتی را کم و کمتر و عزت نفس را در وجود او رشد داده است. شاهین تعریف میکند که به قدری از آب میترسیده که یاد گرفتن شنا برای او یک سال طول کشیده اما بالاخره توانسته است و این توانستن شاید نقطه عطفی بوده برای تمام موفقیتهای بعدی ! حمایت خانواده در موفقیت های او نقش بسیار بسزایی داشته است و زمانهای سختی و خستگی و فشار، این تشویق خانواده بوده که او را دوباره سر پا کرده است.
زهره اعتماد السلطنه
این بانوی ایران، از ناحیه دو دست به صورت مادرزادی دچار نقص است و متولد سال ۱۳۴۱ میباشد. دوران ابتدایی را در مدرسه استثنایی ها گذراند اما در سال پنجم تصمیم گرفت تحصیلش را در مدارس عادی بگذراند و به همین منوال تا مقطع کارشناسی ارشد رشته روانشناسی ادامه داد. زهره اعتماد السلطنه، بدون معلم و فقط با کمک خانوادهاش توانست مهارت هایی که دوست داشت را با پاهایش یاد بگیرد و با وجود تمام سختی ها از زندگی لذت ببرد و لبخند بزند. او هم اکنون به کسانی که به مانند خودش، دچار نوعی معلولیت هستند کمک میکند و به آنها یاد میدهد که با وجود بزرگترین مشکلات باز هم میتوان لبخند زد و شاد بود. این بانوی ایرانی، عضو انجمن بینالمللی نقاشان آلمان است و در ایران و خارج از ایران نمایشگاههای زیادی از آثارش برپا کرده است.
او میگوید : « باورم این است که وقتی آهن آبدیده شود، با ارزش تر میشود. هرچقدر انسان دچار سختی و مصیبت شود، آبدیده تر و ارزشمند تر میشود. افرادی که با سختی به جایی رسیده اند تبدیل به الگو میشوند. »
دکتر بهاره هنرپرور
بهاره هنرپرور متولد سال ۵۴ است و زمانی که به دنیا آمد به دلیل نارسایی اکسیژن، دچار آسیب دیدگی مغزی شد و از ناحیه دو پا و یک دست معلول گردید. بیماران CP از لحاظ بهره هوشی هیچ چیزی از دیگران کم ندارند و از بسیاری از افراد نیز بالاترند. ایشان دکترای شیمی کوانتومی در زمینه شبیه سازی و محاسبات کوانتومی بیوسیستم ها و طراحی دارو را از دانشگاه علوم و تحقیقات دریافت کرده و توانسته است با چاپ مقالات زیاد ISI عنوان نخبه و چهره علمی را کسب کند. از طرف کشور آفریقای جنوبی از ایشان دعوت به عمل آمد تا در زمینه طراحی داروی بیماری ایدز با آنها همکاری کند و تا الان چند سال میشود که ایشان در کشور آفریقای جنوبی اقامت دارند. هدف خانوم هنرپرور در زندگی این است که بتواند به نتایج علمی ارزشمندی دست پیدا کند، دانشجویانی را پرورش دهد که همگی در راه علم و کمک به بشر کار کنند و از نعمت ها و لطف خدا، نهایت استفاده را ببرد.
زهرا نعمتی
از معلولیتهای مادرزادی که بگذریم بعضی از معلولیتها هم هستند که در اثر تصادف، سانحه، جنگ و یا بی دقتی به وجود میآیند. زهرا نعمتی، زنی که عضو تیم ملی تکواندوی بانوان و دارای یک زندگی عادی و خوب برای خودش بود، در طی یک سانحه رانندگی در سال ۸۳ دیگر نتوانست از پاهایش استفاده کند و ویلچر نشین شد. برای یک ورزشکار که عضو تیم ملی تکواندو است این یک شکست بزرگ محسوب میشود و اگر حقیقتش را بخواهید شاید هر کسی از او انتظار داشت که تا آخر عمرش افسرده و شاکی از اتفاقی که برایش افتاده بماند اما زهرا با حفظ روحیه و تلاش و تمرین های بسیار توانست عضو تیم ملی تیروکمان شود و سهمیه المپیک بگیرد. وزارت ورزش در بیانیهای نوشت : « نعمتی این مهم را در ذهن متبلور ساخت که معلولیت محدودیت نیست و با اراده، میتوان هر سدی را از میان برداشت و به قلههای افتخار تکیه زد، او نام خود را در تاریخ ورزش ایران ماندگار ساخت. »
کارهایی که ناتوان ها باید انجام بدهند!
همیشه برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد و این فقط مرگ است که چاره ندارد. افراد معلول و یا ناتوان باید به این موضوع توجه کنند که در جهان تنها نیستند و بسیاری انسان دیگر وجود دارند که ممکن است مثل آنها باشند. کارهایی که باید بکنید تا در اجتماع جای بگیرید شاید در ابتدا سخت باشند اما مطمئناً بعد از یک مدت عادی و لذت بخش میشوند.
۱_ تشکیل گروه : این روزها که فضای مجازی بسیار پیشرفت کرده و در زندگی همه ما جایی برای خود دارد، شما میتوانید در شبکه های اجتماعی به دنبال افرادی مثل خودتان بگردید و با آنها تشکیل گروه داده و از تجربیات و درد و دل هایشان با خبر شوید، با هم قرار ملاقات بگذارید و یا حتی یک انجیو به منظور کمک به افراد همسان خود تشکیل دهید.
۱_ اشتغال : معلولین به علت تفاوت هایی که با دیگران دارند سخت میتوانند هر کاری با هر شرایطی را انجام بدهد اما معمولاً کارهایی هستند که به استفاده از پا، دست، توانایی حرکت و غیره احتیاج ندارند. با توجه به نوع معلولیتی که دارید، باید بتوانید یک شغل برای خودتان پیدا کرده و با تلاش و پشتکار یک منبع درآمد ایجاد کنید تا دستتان توی جیب خودتان باشد.
۳_ شرکت در اجتماع : خیلی از معلولین و حتی خانوادههای معلولان، از حضور در مکان های عمومی خجالت میکشند و از نگاه متفاوت مردم بیزارند. این موضوع آزار دهنده است اما اگر مدام تکرار شود و به طور منظم در شهر و میان مردم دیده شوید مطمئن باشید عادی میشود. مشارکت با مردم و حرف زدن با آنها و حضور داشتند در جایی که تعداد زیادی از انسانها هستند ، در بهتر شدن روحیه شما تاثیر بسزایی خواهد داشت.
۴_ تفریح : یک تفریح برای خودتان در نظر بگیرید و تا جایی که میتوانید در آن بهترین شوید. حس رقابت و خوب بودن در یک کار، ذهن شما را از هر نوع نقص و معلولیتی دور میکند و به شما این احساس را میدهد که اگر از یک نعمت محروم هستید درعوض خداوند به شما توانایی های دیگری داده است.
در مورد داشتن عزت نفس و تاثیر آن بر عملکرد مغز و جسم، حرفهای زیادی میتوان گفت اما همین که بدانید همه چیز بستگی به اعتماد و اطمینان به خودتان دارد، به اهمیت عزت نفس پی میبرید. یک فرد معلول جسمی نباید به خاطر معلولیت خجالت بکشد یا از سایر حقوق انسان های عادی محروم بماند. بودن در جامعه و پیدا کردن دوست، یافتن همسر و به دنیا اوردن فرزند از مواردی است که یک انسان معلول هم مثل سایر انسانهای سالم باید از آنها بهره ببرد.
اگر این اتفاق نیفتد یک آدم با معلولیت جسمی دچار افسردگی، خانه نشینی و احساس حقارت میشود و بخش زیادی از این اتفاق تقصیر خود اوست. دیدن نیمه پر لیوان به درد همین روزها میخورد؛ اگر پای شما معلول است با دستتان که میتوانید کار کنید، اگر دستتان معلول است با چشمانتان میتوانید درس بخوانید، اگر چشمانتان معلول است با دستانتان که میتوانید لمس کنید، اگر نمیشوید با چشمان تان که میتوانید لبخوانی کنید!
پیدا کردن راه حل برای مشکلات از بدیهی ترین توانایی های یک انسان است که خیلی ها با تنبلی از آن بهره نمیبرند. برای همگان قابل قبول است که مشکلات بر سر راه معلولین دو برابر دیگران است اما خوب به همین خاطر است که گذر از آنها دو برابر دیگران ارزش دارد.
دولتها، شهرداری ها، گروه های حمایت از معلولین و خانواده های افراد معلول باید فرهنگ رفتار با معلولین را به دیگران بیاموزند و انسانهای سالم نیز باید رعایت حال این افراد را بکنند. هر یک از ما می توانستیم از بدو تولد دچار یک معلولیت باشیم اما به هر دلیلی سالمیم و باید شکرگزار این نعمت باشیم و یا هر یک از ما در هر لحظه ممکن است به هر دلیلی دچار یک بیماری شویم و در اوج جوانی مثل استیون هاوکینگ دیگر نتوانیم مثل یک انسان سالم زندگی کنیم، چند دقیقه اگر خودمان را جای این افراد بگذاریم قطعاً دیگر تمسخری در کار خواهد بود و نه ادای دلسوزانه ای، بلکه سعی خواهیم کرد با آنها هم مثل سایر انسان های اطرافمان رفتار کرده و به حقوقشان احترام بگذاریم.