فهرست مطالب این مقاله
تا صبح بیدار ماندن، در شبکههای اجتماعی گوناگون پرسه زدن، تا ظهر خوابیدن، وقت گذراندن با بازیهای کامپیوتری و چیزهایی از این قبیل قطعا نمیتواند شما را به فردی موفق تبدیل کند. با این وجود باید به این کارها ادامه داد؟ چون ما نمیتوانیم با تنبلی و تنپروری به خواستههایمان برسیم، باید شکست را بپذیریم و زندگیمان را به بطالت بگذرانیم؟ برای چنین شرایطی تنها یک راه حل وجود دارد که اگر زندگینامه افراد موفق را پیگیری کرده باشید، با آن به خوبی آشنا هستید؛ تغییر…
تغییری که باید اندیشههای یک انسان رخ دهد تا بتواند برای هر آن چیزی که رویای آن را در سر میپروراند، شروع به حرکت کند. مسلم است که شما نمیتوانید با طرز تفکری که روزها، ماهها و سالها رنگ و بوی تنبلی به خود گرفتهاند، به موفقیت برسید.
مروری کوتاه بر داستان انیمیشن مولان
داستان انیمیشن مولان با حمله هونها به شمال چین آغاز میشود. ارتشی به رهبری شانیو که قصد تصرف تمام چین را دارند. ارتش و دربار چین از خبر هجوم مطلع میگردند. امپراطور دستور میدهد تا اطلاعیهای مبنی بر خدمت اجباری به تمام استانهای چین فرستاده شود تا از هر خانواده مردی برای جنگ حضور پیدا کند. دستوری که در ابتدا با مخالفت ژنرال لی (فرمانده ارتش چین) رو به رو میشود؛ اما امپراطور در جواب میگوید :«حتی یک دانه برنج هم میتواند تعادل ترازو را به هم بریزد؛ پس حتی یک نفر هم میتواند در پیروزی ما برابر یونها تاثیرگذار باشد.»
مولان فا، دختری از خانواده فا است که به نوعی توسط اطرافیان و خانواده خود مورد تمسخر و سرزنش قرار میگیرد. هیچکس او را باور ندارد و همه بر این تفکرند که او جز دختری دست و پا چلفتی و خجالتآور چیز دیگری نیست.
زنی برای ازدواج، از دختران امتحان میگیرد و آنها را برای ازدواج انتخاب مینماید. مولان در امتحان همه را سر افکنده میکند و موجب ناامیدی همگان میشود؛ حتی با وجود جیرجیرکی که به منظور شانس از طرف مادربزرگ به مولان داده میشود.
در خانواده فا مردی به جز پدر مولان وجود ندارد. پدر مولان در قدیم در ارتش چین میجنگیده اما حال پیر شده و کسالت دارد. این بدان معناست که پدر به عنوان تنها مرد خانواده نمیتواند برای چین بجنگد. با این حال زمانی که اطلاعیه امپراطور به دست مردم میرسد، پدر برای جنگ اعلام آمادگی میکند.
مولان زمانی که ناتوانی پدر خود را مشاهده میکند، سعی در مخالف با تصمیم وی دارد؛ اما پدر او نمیتواند از فرمان امپراطور سرپیچی کند. به همین سبب مولان شبانه شمشیر و زره پدر را بر میدارد و موهای خود را کوتاه میکند تا به عنوان یک پسر وارد ارتش شود.
مولان سوار بر اسب پدر، به سوی جبهه جنگ میتازد.
ارواح نیاکان خاندان فا، برای حفاظت از مولان جلسهای تشکیل میدهند تا تصمیم بگیرند که کدام نگهبان را به عنوان محافظ مولان بفرستند. در این میان اژدهای کوچکی به نام موشو که مسئول بیداری ارواح است و از سمت خود (نگهبانی) خلع شده است، اعلام آمادگی میکند و مورد تمسخر ارواح قرار میگیرد.
ارواح بنا بر گفته خود، قویترین نگهبان را انتخاب میکنند و موشو را برای بیدار نمودن اژدهای بزرگ میفرستند. بر حسب اتفاق، موشو مجسمه اژدهای بزرگ را میشکند. موشو خود را جای اژدهای بزرگ جا میزند و خودش به همراه جیرجیرک برای حفاظت از مولان دست به کار میشود.
موسو و مولان در میانه راه یکدیگر را ملاقات میکنند. مولان به کمپی میرود که در آن سربازان بیتجربه به فرماندهی کاپیتان شانگ (فرزند ژنرال لی) آموزش میبینند. او با نام تقلبی پینگ به کمپ میپیوندد و با مشورتهای موشو صدا و رفتار خود را به پسرها تشبیه میکند. او در کمپ با سه دوست با نامهای لینگ، چی پو و یائو آشنا میشود که در ادامه راه همراه وی خواهند بود. در کمپ گروهی از افرادی بیتجربه وجود دارند که بااستعدادترین آنها مولان است. مولان در اوایل تمرینات به خوبی ظاهر نمیشود اما رفته رفته و با آموختن مهارتها، توانایی خود را به اثبات میرساند. ضعف دیگر اعضای این گروه باعث میشود تا مشاور امپراطور گزارشی منفی را در نقد عملکرد سربازان جدید برای ژنرال لی بنویسند.
موشو از قضیه با خبر میشود و سعی در جلوگیری از ارسال این نامه دارد؛ زیرا اگر این نامه به دست ژنرال برسد، مولان شانس کسب افتخار را برای خاندان از دست میدهد. جیرجیرک و موشو دست به کار میشوند و در نبود مشاور اعظم، به چادر وی رفته، نامهای جعلی مبنی بر نیاز فوری ژنرال به ارتش شانگ مینویسند و در قالب یک سرباز به مشاور تحویل میدهند.
ارتش شانگ به خط مقدم میرود
شانگ ارتش خود را به خط مقدم میبرد اما از قضا پیش از آنها، شان یوی بیرحم رهبر تمام ارتش ژنرال و شخص ژنرال لی را قتل عام نموده و روستایی در مجاورت جبهه جنگ را نیز به آتش کشیده است.
شانگ تصمیم میگیرد که ارتش خود را به قصر امپراطوری بازگرداند تا لااقل از سقوط پایتخت جلوگیری کنند؛ اما در راه برگشت آنها توسط سپاهشان در کوهستان غافلگیر میشوند. افراد شانگ با گلولههای آتشینی که در اختیار دارند، نیروی مهاجم را شکست میدهد. از گلولههای آتشین تنها یک عدد باقی مانده و آنها هزاران نفر از هونها را به همراهشان یو در برابر خود میبینند.
شانگ دستور میدهد تا با گلوله باقی مانده شان یو را بکشند اما مولان که فکری دیگر در سر دارد، ناگهان گلوله را میدزد و به طرف کوه شلیک میکند. انفجار گلوله باعث میشود تا کل ارتش شان یو به زیر بهمن عظیمی فرو برود؛ اما مولان در آخرین لحظه توسط شان زخمی میشود. شانگ، مولان و تقریبا همه ارتش جان سالم به در میبرند؛ اما مولان توسط طبیب تحت درمان قرار میگیرد. طبیب پس از نجات جان مولان از چادر خارج میشود و برای شانگ جنسیت واقعی مولان را فاش میکند. مشاور اعظم شانگ را تحریک به کشتن مولان میکند اما چون مولان زندگی شانگ و سربازانش را نجات داده بود، از خونش میگذرد.
شکست هونها و پیروزی بزرگ چین
پایتخت در شادی و سرور غرق شده و به مناسب شکست هونها و پیروزی بزرگ چین، جشن عظیمی به پا شده اما مولان که همچنان در کوهستان سکنی گزیده، باخبر میشود که شان یو و چند تن از افرادش از زیر برفها بیرون آمده و قصد حمله به قصر امپراطوری را دارند.
مولان به همین علت خود را به پایتخت رساند و این خبر را به گوش شانگ میرساند؛ اما نه تنها شانگ بلکه هیچکس حرف مولان را باور ندارد. در زمان تجلیل از کاپیتان شانگ، هونها در هجومی غافلگیرانه، امپراطور را میدزدند و به داخل قصر میبرند تا او را به قتل برسانند. در حالی که شانگ قصد شکستن درهای قصر را دارد، مولان پیشنهاد میدهد تا سربازان لباس ندیمهها را پوشیده، و از دیوارهای قصر بالا بروند.
مولان و شانگ به همراه سه دوست خود یعنی یائو، لینگ و چی دو وارد قصر شده و افراد شان یو را شکست میدهند.
شان یو در بالکن قصد گردن زدن امپراطور را دارد که شانگ از راه میرسد. شانگ مانع از ترور امپراطور توسط شان یو میگردد اما توسط شان نقش بر زمین میشود و مولان در این بین همه را نجات میدهد و خود برای نابودی شان میماند. او شان را بر روی پشت بام فریب میدهد و او را با شمشیر خود به چوبهای پشت بام سنجاق میکند. با دستور مولان، موشو و جیرجیرک یک موشک بزرگ را به سمت شان نشانه میروند و پس از اصابت، شان در اثر انفجار نابود میشود.
افتخاری دیگر برای مولان
تمام جمعیت، به افتخار مولان سر از پا نمیشناسند و در حالی که مشاور اعظم همچنان در حال غر زدن و تحقیر مولان با نگاه جنسیتی است، امپراطور شجاعت و دلاوری مولان را تحسین میکند. امپراطور مولان را به سمت مشاورت اعظم منسوب کرده و شمشیر شان یو را نیز به او اهدا میکند.
مولان دست و پا چلفتی، اینبار با افتخار به نزد پودر خود بر میگردد و شمشیر شان را به او تقدیم میکند.
موشو نیز که کار خود را به نحو احسن انجام داده به نزد ارواح باز میگردد و بار دیگر به عنوان نگهبان به فعالیتهایش ادامه میدهد.
انیمیشن مولان، فراتر از سرگرمی
مولان، فراتر از سرگرمی و فضای کمدی که دارد؛ پیام سنگینی را برای تمامی زنان جهان حمل میکند. محدودیت و نگاه غلط و اشتباهی که در مورد زنان وجود داشته و دارد در آغاز به مولان ضربه روحی میزند. نگاه اطرافیان به مولان تنها در ازدواج و شوهرداری ختم میشود؛ اما او ثابت میکند که میتواند افتخاری به بزرگی نجات چین به دست بیاورد.
فارغ از تمامی نگاه و دید گاههای اشتباه اطرافیان و جامعه، برای چیزی که میخواهید به پا خیزید و تغییر کنید؛ چرا که با تغییر شرایط خودتان میتوانید به دیگران ثابت کنید که زن تنها در ازدواج ختم نمیشود؛ بلکه میتواند کاری کند که حتی مردان نیز در انجام آن ناتوان باشند.
مشخصات انیمیشن مولان
کارگردانان: باری کوک و تونی بانکروفت
فیلمنامهنویسان: ریتا هسیاو، فیلیپ لازبنیک، کریس سندرز و ریموند سینگر
بازیگران: مینگ-نا ون، بث فاولر، بیدی ونگ، میگل فرر و ادی مورفی
موسیقی: جری گلدسمیت
شرکت تولید: استودیو انیمیشن والت دیزنی و والت دیزنی پیکچرز
مدت زمان: ۹۰ دقیقه
زبان: انگلیسی
هزینه فیلم: ۹۰ میلیون دلار
فروش در گیشه: ۳۰۴ میلیون دلار
ژانر: انیمیشن، ماجراجویی، کمدی و موزیکال
محصول: سال ۱۹۹۸ آمریکا
امتیاز: ۶.۷ از ۱۰
انیمیشن مولان ۲
کمپانی والت دیزنی به بهانه موفقیتهای این انیمیشن در طرفدار در سال ۲۰۰۴ قسمت دوم این انیمیشن را به کارگردانی دارل رونی و تهیه کنندگی جنیفر بلام در سینماها اکران کرد.
در خلاصهای از قسمت دوم انیمیشن مولان آمده است: اکنون جنگ با دشمنان پایان یافته و جنرال شانگ از مولان درخواست ازدواج کرده است؛ اما هونها همچنان درصدد حمله به چین هستند و نداشتن نیروی نظامی کافی در چین برای مبارزه با هونها، آنها را به فکر اتحاد با کشورهای همسایه واداشته که این اتحاد هزینههایی برای کشور چین و سه پرنسس آن خواهد داشت…
0 نظر