جمله ای را از یک نفر شنیدم که میگفت : « به هر چیزی که اعتقاد داشته باشی برایت اتفاق میافتد . » و برایم خیلی جالب بود که چطور میشود به یک کلمه، وضعیت یا اتفاق باور داشت و به خاطر باورت سر راهت قرار بگیرد. مثلاً میشود که من به پولدارشدن باور داشته باشم و با وجود تمام مشکلات و غیر ممکن بودنش، به حقیقت بپیوندد؟
حرفهای افرادی که از فقر به ثروت و از افسردگی به خوشحالی رسیده اند را زیاد خواندهام و اکثر آنها از این موضوع به عنوان یک عامل اصلی یاد میکنند، طرز تفکر ! آنها میگویند باید برای رسیدن به نهایت توانایی و اراده مان، قدرت کنترل افکار مان را به دست بگیریم و برای خودمان باید و نباید فکری تعیین کنیم.
همانطور که ما نیازهای جسمی مان را به راحتی متوجه میشویم و برای رفع آنها دنبال راه چاره می گردیم، باید برای افکارمان نیز اهمیت قائل شده و تغذیه مناسبی در نظر بگیریم. طرز فکر ما، بر همه ابعاد زندگی ما تاثیر میگذارد؛ از روابطمان با دیگران گرفته تا حتی جایگاهی که در زندگی به دست خواهیم آورد.
هر گونه که فکر کنید و هر جریانی که در ذهن شما در حال جنبش باشد، به جهان اطراف تان منتقل شده و کائنات هم آن را به شما باز میگردانند. وقتی که شما خودتان بدانید از دنیا چه میخواهید، دنیا هم متوجه میشود که چه چیزی را باید به شما اعطا کند.
تجربههای زیادی داشته ام که وقتی به یک نفر میگفتم : « اشکالی نداره، دیگه بهش فکر نکن ! » با استیصال میگفت که نمیتوانم! نمیتوانم به آن فکر نکنم ! و واقعا هم بعضی وقتها فکر کردن به بعضی موضوعات دست خودمان نیست. کنترل کردن افکار، جریان ها و حرف هایی که در مغزمان میگذرند، باید کاملاً دست خودمان باشد تا بتوانیم به زندگی ایده آل و مورد نظرمان دست پیدا کنیم.
خوش بینی و بدبینی دو صفت اخلاقی در افراد هستند که اکثراً دست خودشان نیست؛ مثلاً خیلی از آدم ها نسبت به هر تجربه و اتفاقی نظر خوبی ندارند و سعی میکنند دیگران را هم از آن کار باز دارند و تاثیر منفی روی افکار دیگران میگذارند؛ اما بعضی دیگر هم جمله « هرچه پیش آید خوش آید » را سرلوحه زندگی و افکار خود قرار میدهند و همیشه از تغییرات، انسان های جدید و تجربه های خارق العاده با روی باز استقبال میکنند. این افراد همیشه در نظر دیگران با رویی گشاده و پر انرژی تداعی میشوند مورد استقبال عموم قرار میگیرند.
البته از این نکته نباید غافل شویم که، نه همیشه باید خوش بین بود و نه همیشه بدبین، بلکه باید با توجه به شرایط و نگرشی که نسبت به آن وضعیت داریم افعال مان را کنترل کنیم.
در ایجاد شدن طرز تفکر افراد از بچگی، خودشان نقش زیادی ندارند و با توجه به شرایط، استرس ها، ترس ها، شادی ها، خشم ها و ناتوانی ها و خیلی حالات دیگر، تفکرشان شکل میگیرد. مثلاً وقتی که شما در کودکی مدام نقاشی میکشیدید و دیگران به شما میگفتند که قشنگ نیست و استعدادی نداری! این طرز تفکر همراه با شما رشد میکند و وقتی در بزرگسالی دوستانتان به شما پیشنهاد میدهند که به کلاس نقاشی بروید، با بی میلی میگویید که در این کار استعدادی ندارید و نمی توانید موفق شوید ! در حالی که شاید اگر امتحان کنید ، بفهمید که با کمی تمرین نقاش خوبی خواهید شد.
آدمهایی با طرز تفکر منفی، معمولاً توسط خانواده یا دوستانشان به راحتی شناخته میشوند و صفت بدبین به آنها نسبت داده خواهد شد. بدبین بودن خوب نیست، این احتیاط کردن است که از شروط عقل میباشد. برای از بین بردن این حس بدبینی نسبت به جهان اطراف، خودتان هستید که باید تلاش کنید؛ تغییر افکار تان فقط به دست خودتان شکل میگیرد.
چگونه بدبین نباشیم؟
۱_ به اتفاقات مثبت فکر کنید : با خودتان خلوت کرده و به این فکر کنید در چه موقعیت هایی فکر می کرده اید اتفاق بدی میافتد یا آن کار به خوبی پیش نمیرود اما خلاف تفکر شما اتفاق افتاده است؟ حس و حالتان بعد از آن اتفاق خوب چه بود؟ به این فکر کنید که میتوانید همیشه همان احساس خوب را داشته باشید، اگر از افکار بد و ناراحت کننده فاصله بگیرید.
۲_ اتفاقات کوچک خوب رقم بزنید : از قدم های کوچک برای تغییر افکارتان شروع کنید ، مثلاً یک گل بکارید و هر روز از آن مراقبت کرده و به جای اینکه بگویید نه، رشد نمیکند، دست من برای کاشت گیاه خوب نیست و خیلی افکار منفی دیگر، هر روز به آن نگاه کرده و امید داشته باشید که به زودی و با مراقبت صحیح، بزرگ می شود و گل میدهد. یک کتابی که همیشه میخواستید بخوانید و به خاطر قطر زیادش خواندن آن را به تعویق میانداخته اید را بردارید و در یک زمان معین ، خودتان را موظف به تمام کردن آن کنید. میتوانم تصور کنم که با خواندن آخرین صفحه آن کتاب چه حس خوبی خواهید داشت؛ حس اینکه بلاخره کاری که فکر میکردید نمیتوانید انجام بدهید را انجام داده اید!
۳_ جملات و کلمات مثبت را تکرار کنید : ذهن، همیشه آماده است هر چیزی که به آن میخورانید را اجرا کند و من واقعاً به این قضیه اعتقاد دارم. شما میتوانید با انجام آزمایش گوی و نخ، به این حقیقت پی ببرید که هر چه تصور کنید میتواند به راحتی در دنیای اطرافتان اتفاق بیفتد. یک گوی فلزی را به یک نخ آویزان کرده و نخ آن را ثابت میان انگشتان تان بگیرید، حالا بدون اینکه دستتان را تکان دهید تصور کنید که گوی به سمت چپ و راست تکان میخورد، تصور کنید، تصور کنید و در همین حین به گوی هم نگاه کنید. بعد از چند دقیقه متوجه میشوید که گوی همانطور که شما تصور کرده اید تکان میخورد. این آزمایش به بشریت ثابت میکند، آنچه که روان شناسان و دانشمندان در مورد توانایی ذهن میگویند، اشتباه نیست؛ آدم میتواند با قدرت فکر و ذهنش به هر چیزی که میخواهد برسد.
در طی یک تمرین، شما باید جملات و کلماتی را که فکر میکنید به شما روحیه و انگیزه میدهند را، روی یک کاغذ یا چندین نت کوچک بنویسید و مقابل دیدتان بگذارید. هر روز که از خواب بیدار میشوید این جملات را بخوانید و با نفسی عمیق و لبخندی زیبا، به خودتان یادآور شوید که این جملات قرار است اتفاق بیفتند و هیچ سدی نمیتواند مانع آنها شود. بعد از گذشت ۲۰ روز از این تمرین، متوجه میشوید که به آرامش ذهنی دست پیدا کردهاید و افکارتان منظم شدهاند. بعد از دست یافتن به این باور، که به هرچه فکر کنید اتفاق می افتد ، مطمئناً زندگی شادتری خواهید داشت.
۴_ از افراد منفی باف و بدبین فاصله بگیرید : اینکه یک نفر مدام در گوش شما بگوید تو میتوانی،تو میتوانی، تو میتوانی بهتر است؟ یا اینکه کسی مدام با بدخلقی، شما را از انجام هر عمل بلندپروازانه ای باز دارد؟ نشستن در جوار هر انسانی میتواند باعث انتقال بعضی از خلقیات او به شما شود و چه چیزی بدتر از اینکه کسی را برای همنشینی و صحبت انتخاب کنید که منفی باف باشد! مثلاً وقتی که شما به دوستتان میگویید برای کوهنوردی شما را همراهی کند و او نه تنها این کار را انجام نمیدهد بلکه با افکار منفیاش، شما را هم از رفتن به کوه منصرف میکند.
افراد بدبین را تا جایی که میتوانید از زندگی خود حذف کرده و اگر هم که نمیتوانید آنها را کنار بگذارید، حرفهایشان را ناشنیده بگیرید.
۵_ مطالعه : بیشتر خرافات زندگی انسان ها ناشی از عدم آگاهی است. انسان ها معمولاً به چیزهایی ظن بد دارند که فقط در مورد آنها بدی شنیده اند! تجربه کردن، پا گذاشتن در مسیر و با چشم خود دیدن بالاتر از هر شنیده ای است اما خواندن کتاب چیز دیگری ست! خواندن کتاب های مختلف و مطالعه تجربه دیگران از اتفاقات زندگی شان میتواند دید شما را نسبت به خیلی از موضوعات باز کند. کتابها به شما اجازه میدهند تا خودتان قضاوت کرده و راه درست را انتخاب کنید. کتاب های زیادی در زمینه افکار انسان و تاثیر آن بر روی زندگی اش وجود دارد که شما با خواندن آنها، میتوانید جهان اطراف خود را متحول کنید.
۶_ قدمهای بزرگتری در این راه بردارید : پیروز شدن در گام های کوچک و تمرین های بعد آن، به شما این جرات را میدهد که در راستای از بین بردن افکار منفی تان، قدمهای بزرگتری بردارید.
به عنوان مثال میتوانید خودتان را برای آزمون آیلتس آماده کرده و تمام تلاشتان را بکنید تا این مدرک را به دست بیاورید. میتوانید یک ورزش تخصصی را شروع کرده و تا جایی که به عنوان یک حرفه ای شناخته نشده اید، دست از تمرین کردن برندارید. موفق شدن در این قدم های بزرگ ناگهان شما را تبدیل به آدمی میکند که اعتماد به نفس بالایی دارد و میداند که اگر بخواهد میتواند از پس هر کاری بر بیاید.
۷_ مشاور : بعضی از مشکلات روحی ما ریشه در کودکی و نوجوانی و یا حتی در یک اتفاق کوچک در طول زندگیمان دارند؛ گاهی اوقات احساس میکنیم که هرچه انجام میدهیم و هر تمرینی که میکنیم از بدبینی یمان و افکار منفی کم نمیشود؛ در این مرحله پیشنهاد من این است که به مشاور مراجعه کرده و از او کمک بخواهید. گاهی صحبت کردن با کسی که بی طرف به حرفهای تو گوش میدهد و صمیمانه با تو ابراز همدلی میکند، باعث بهتر شدن حالت میشود.
اذکار هدفمند
ما باید به این توانایی که خودمان مشکلات شخصی خودمان را حل کنیم و منتظر نمانیم دیگران اینکار را برایمان انجام بدهند، برسیم. راه حل هایی که ما به شما میگوییم، کمک خواهد کرد تا در هر شرایط افکارتان را منظم کرده و بهترین تصمیم را بگیرید.
انگیزه خیلی از ما در زندگی به این خاطر از بین میرود که شناخت درستی از خودمان نداریم و نمیدانیم که در مغزمان چه میگذرد و از دنیا چه میخواهیم؟امیدوارم با انجام تمرین های زیر به آرامش ذهنی که انتظار دارید ، دست پیدا کنید.
خودتان را باور داشته باشید
بدون اینکه شما به خودتان و تواناییهایتان باور داشته باشید، نمیتوانید افکارتان را منظم کنید. اولین قدم این است که ترس ها و نگرانی ها را از خودتان دور کرده و به خودتان باور داشته باشید.
علاقه مندی های تان را پیدا کنید
معمولاً وقتی کاری را که دوست داریم انجام میدهیم، جریان منظم فکری را احساس میکنیم که در سرمان میگذرد و از اول تا آخر کار را به درستی انجام میدهیم. انرژی و وقت تان را بر روی متمرکز کردن هر چه بیشتر افکارتان بر روی علاقه مندی هایتان صرف کنید و از اول تا آخر کاری را که میخواهید انجام بدهید را در ذهنتان مرور کنید. این کار باعث میشود در هر کار دیگری که میخواهید انجام بدهید، عادت چیدمان فکری داشته باشید، حتی اگر مورد علاقه تان نباشد.
برای هر کاری برنامه ریزی کنید
فکر میکنم این موضوع را شنیده باشید که برنامهریزی به هرکاری نظم و هدف میدهد، در مورد افکار هم همین طور است؛ وقتی که شما بدانید در یک ساعت، یک روز یا یک ماه آینده چه کاری باید انجام بدهید، دچار یک ترتیب فکری میشوید و در مورد همه کارهایی که باید انجام بدهید، آرامش دارید ؛ زیرا می دانید که همه آنها را در یک زمان معین انجام خواهید داد و از هیچ چیز عقب نمیمانید . در مورد برنامهریزی باید این موضوع را در نظر بگیرید که باید هر کاری را که نوشته اید، در سر وقت انجام دهید؛ اگر این کار را نکنید برنامه هیچ ارزشی ندارد و بدون اثر است.
برنامه ریزی می تواند کوتاهمدت یا بلندمدت باشد . برنامه ریزی کوتاه مدت، خیال شما را تا مدتی راحت میکند اما برنامهریزی بلندمدت، به شما یک نظم ذهنی قوی در مورد آینده ای دور میدهد؛ شاید حتی ۱۰ سال بعد. آدمهایی را میشناسم که اگر از آنها بپرسید ده سال دیگر در کجا قرار دارند؟ دقیقا میدانند کجا؟ با چه آدمهایی و در چه موقعیتی زندگی خواهند کرد!
در مقابل هر مشکل لحظه ای تامل کنید
بسیاری از ما وقتی در حال انجام یک کار هستیم و در همان حین یک مشکل کوچک برایمان پیش میآید، سریعاً به هم میریزیم و تمام افکارمان قاطی میشود. شاید حتی دیگر نتوانیم ادامه آن کار را انجام بدهیم و یا از اول بخواهیم شروع کنیم. در مواجهه با این مشکلات، فقط کافی است که لحظهای چشمانتان را ببندید و بر روی تنفس کردن تان تمرکز کنید و مطمئن شوید که کاملا عمیق نفس میکشید. در ذهنتان با خودتان تکرار کنید که « من می توانم » ، « من آرامم » ، « هیچ مشکلی حل نشدنی نیست » و اینقدر این جملات را با خودتان بگویید تا به آرامش ذهنی برسید.
ورزش کنید
ورزش کردن علاوه بر سلامت جسم، به سلامت روح نیز کمک شایانی میکند. شما میتوانید در کلاس های یوگا، شنا، مدیتیشن و … شرکت کنید و با هرکدام که میتوانید آرامش ذهنی تان را به دست بیاورید.
اگر ما فکری درست و هدفمند داشته باشیم، نه تنها به خودمان بلکه به دیگران نیز میتوانیم کمک کنیم. ما میتوانیم هر آنچه که باعث آرامش ذهنی ما میشود، به دیگران منتقل کرده و یک آدم مفید و سالم باشیم. از انسانی موفق، که از فقر و ناتوانی جسمی در اثر تصادف، به ثروت و سلامتی کامل رسیده بود شنیدم که میگفت: « اگر میخواهی زندگی ات تکان بخورد، مغزت را تکان بده! بفهم که همه چیز در طرز تفکر تو نهفته است! »
0 نظر