فهرست مطالب این مقاله
بشر از دیرباز عاشق نقل داستان و شنیدن آن بوده است؛ حتی قبل از آن که انسانها قادر به نوشتن باشند، قصهگویی به صورت شفاهی در بین آنها رواج داشته است. برای بررسی یک تاریخچهی دقیق در زمینه داستانسرایی، باید به 2000 سال قبل از میلاد مسیح بازگردیم و به اولین سند مکتوبی اشاره کنیم که پژوهشگران آن را کشف کردهاند. پاپیروس مصری، معروف به وستکار، اولین متن مکتوبی است که در آن به داستاننویسی هم اشاره شده است. هر انسانی فقط یک بار زندگی میکند؛ از این رو به جای آنکه زندگی دیگران را تکرار کند، ترجیح میدهد تا به داستان آنها گوش بسپارد؛ از نکات آموزنده آن درس بگیرد و از سختیها و مشقتهای آنان صبر و بردباری بیاموزد.
همهی ما با داستانهای شیرینی که در دوران کودکی در گوشمان زمزمه میشده است به خوابی عمیق و آرام فرو رفتهایم. در سنین نوجوانی تمایل زیادی داشتیم از زندگی خصوصی افراد مشهور مورد علاقهمان اطلاعاتی کسب کنیم. شاید تعجب کنید اگر بدانید پادشاهان زیادی هم در طول تاریخ به قصهگویی و داستانسرایی علاقهمند بودند و حتی افرادی را برای این کار در نظر میگرفتند تا برایشان روایاتی نقل کنند. همهی این شواهد نشان میدهد که انسانها در تمام فصول، به نقل روایات و زندگی دیگران به شدت علاقهمند بوده و از آن استقبال میکردهاند.
داستانسرایی در دنیای امروز
گرچه امروزه کتاب و کتابخوانی هم بین مردم به شدت رواج پیدا کرده و طرفداران خاص خودش را دارد؛ اما با گسترش اینترنت و فضای وب، تا حدودی جا برای کتابها تنگ شده است. داستاننویسی با ظهور گوشیهای همراه هوشمند شکل تازهای به خود گرفته و در شبکههای اجتماعی به شدت محبوب شده است. افراد باهوش و زیرک از این قضیه سود جستند و از این شیوه برای تولید محتوای صفحات خود استفاده کردند.
افراد مشهوری مثل برخی از بلاگرها و اینفلوئنسرها به تدریج با نقل داستانهای آشنایی خود با همسرانشان مخاطب کنجکاو را به شدت مجذوب خویش نمودند. آنها از علاقهی مردم به شنیدن داستانهای خانوادگی و خصوصی استفاده کرده و روز به روز دنبالکنندگان بیشتری را با خود همراه نمودند. اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که دوست دارید به راز موفقیت این افراد پی ببرید و خواهان این هستید که بدانید چگونه داستانسرایی میتواند در تولید محتوا نقشی کلیدی بازی کند، تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.
شاید اگر از شما هم بپرسند که دوست دارید رسانههای تصویری مثل فیسبوک و پینترست یا اینستاگرام را دنبال کنید یا در شبکههای اجتماعی شروع به خواندن مطالب مختلف کنید، احتمال دارد رسانههای تصویری مثل اینستاگرام انتخاب شما باشد؛ اما آیا تاکنون از خود پرسیدهاید چه عاملی موجب میشود متن یک پست یا استوری را تا آخر بخوانید و به سادگی از آن عبور نکنید؟ بله درست حدس زدید. داستانسرایی و قدرت تصاویر، همان عاملی است که مخاطب را تا پایان کار به دنبال شما میکشاند. 37 درصد از بازاریابان اعتقاد دارند مهمترین روش برای ارتقاء کسب و کار، بازاریابی تصویری است.
نقش داستانسرایی در تولید محتوا

داستانسرایی در تولید محتوا
نویسنده برای تولید محتوا در فرآیند قصهگویی همواره در تلاش است تا پیام تبلیغاتی برند را به مخاطب برساند و شخصیت برند را در ذهن او برجسته و ماندگار کند، او را به چالش کشیده و با استفاده از بیان یک سلسله حوادث زنجیروار در قالب داستان او را با خود همراه سازد.
نویسنده در واقع از طریق قصهگویی و داستانسرایی سعی دارد تا به اهداف خود مثل بازگشتن مجدد مخاطب به سمت برند و ماندگاری برند در ذهن کاربر، جامهی عمل بپوشاند. اگر میخواهید بدانید که یکی از روشهای بینظیر برای تولید محتوا چه روشی است، شک نکنید که داستانسرایی در این زمینه حرف اول را میزند. این هنر روز به روز در حال افزایش است و هر روز بر شمار افرادی که به محتوا نویسی روی میآورند افزوده میشود.
سه تکنیک جذاب برای در دست گرفتن ذهن مخاطب
یادتان باشد که تولید محتوا به روش قصهگویی هم مثل هر کار دیگری تکنیکهای خاص خودش را دارد. داستانسرایی و قصهگویی یک هنر است؛ اما اگر بتوانیم پیام تبلیغاتی خود را در قالب یک داستان به مخاطب ارسال کنیم، یک تخصص است که هر کسی قادر به انجام آن نیست. بخش مهمی از این مهارت به تمرین و تکرار مداوم نیازمند است. بخش دیگر آن هم به تکنیکهایی بستگی دارد که میتواند کمک زیادی به شما در داستاننویسی کند. حال این سه تکنیک را با هم بررسی میکنیم.
1-شروعی جذاب:
اگر دقت کرده باشید آنچه ما را به تماشای ادامه یک کتاب، فیلم یا سریال تشویق میکند فقط و فقط یک شروع جذاب و مسحورکننده است. شروعی که ما را سرجای خود بخشکاند و هیجان زیادی را القا کند. شروعی که حسابی ما را به ادامه داستان کنجکاو کند و در ذهنمان سوالات بیشماری به وجود بیاورد. یک شروع خوب در این زمینه نقشی کلیدی دارد.
در مورد داستانسرایی برای تولید محتوا نیز دقیقا همین قانون برقرار است. اگر شما بتوانید آغازی زیبا داشته باشید و این زیبایی و جذابیت را در ادامهی داستان خود نیز حفظ کنید، شک نداشته باشید که خواهید توانست مخاطب را با داستان خود همراه نمایید. لحن خود را برای شروع داستان صمیمانه کنید. سعی کنید از به کاربردن لحن رسمی، کتابی و حتی غریبانه با مخاطب دوری گزینید. مردم احتیاج دارند با داستان ما همذاتپنداری کنند و آن را جزیی از سفر زندگی خویش بدانند؛ بنابراین لزومی ندارد خشک و غیردوستانه داستان خود را تعریف کنیم.
2-برجسته کردن نقش برند به عنوان قهرمان داستان:
حتما دقت کردهاید که در فیلمهای رومانتیک و اکشن، همیشه یک قهرمان وجود دارد که در آخر کار از راه میرسد و به همهی گرفتاریها و مشکلات پایان میدهد. این شخص یاس و ناامیدی حاکم بر مخاطب را از بین برده و پایان خوشی را برای داستان رقم میزند. همانطور که میدانید، مخاطب مانند یک فرد خارج از گود با مشکلات داستان درگیر شده و احساس اضطراب شدیدی بر او مستولی میشود. مصائب و سختیهای داستان را میبیند اما هیچ کاری از دستش بر نمیآید.
برای پایان دادن به این احساسات منفی که در وجود مخاطب ایجاد میشود، کافی است قهرمان داستان از راه برسد و بر هر چه شر و بدی است خط بطلان بکشد تا مخاطب داستان دوباره حس آرامش و آسایش واقعی را تجربه کند. از همین ترفند میتوانیم در تولید محتوا استفاده کرده و این بار نقش برند را پررنگ کنیم.
حتما میپرسید چگونه؟ برای این کار فقط کافیست چهار قدم ساده بر داریم. این چهار قدم از این قرار است:
1-مخاطب را با مشکلات درگیر کنید:
سکانس اول یک فیلم جذاب را به یاد بیاورید. از اول داستان باید مخاطب را با مشکلات روبرو کرده و مصائب و سختیهای پیش رو را برای او برجستهسازی کنید. مخاطب باید حس کند جزئی از داستان است و خودش را در مواجه با مشکلات عدیده ببیند. در نتیجه احساس سردرگمی و یاس بر او مستولی میشود و دنبال یک ناجی میگردد.
2-خودتان را در نقش یک قهرمان به مخاطب معرفی نمایید:
بعد از آن که خواننده با مشکلات درگیر شد و آنها را از نزدیک لمس کرد و احساسات ناخوشایندی را تجربه نمود، حتما به دنبال فردی میگردد تا ظهور کرده و به این مشکلات پایان دهد. آن موقع است که شما باید در نقش یک قهرمان ظاهر شوید و راه حل خود را به او پیشنهاد بدهید و شروع به شرح و تفسیر آن نمایید. اینجاست که مخاطب میتواند احساسات خوشایند را جایگزین احساسات تلخ و گزندهی قبلی نماید. اگر درست عمل کرده باشید، حتی به شما اعتماد میکند.
3-اکنون وقت رسیدن به هدف است:
بعد از جلب اعتماد مخاطب، اکنون دیگر وقت آن است که هدف خود را عملی کنید؛ اگر این هدف فروش محصولتان است، میتوانید کالای خود را به او معرفی و او را به صفحهی فروش خود هدایت نمایید. اگر هدفتان اخذ اطلاعات شخصی مخاطب، مثل گرفتن شماره تماس یا ایمیل باشد میتوانید او را به صفحهی ثبت اطلاعات خود هدایت نمایید.
4-پایان جذاب:
حتما برای همهی ما پیش آمده است که بعد از تماشای یک فیلم جذاب و هیجانانگیز، حتی تا چند ساعت هم درگیر حال و هوای آن هستیم. این به این معنی است که نویسنده یا کارگردان توانسته موفق عمل کند و ذهن مخاطب را درگیر نماید. چنین داستانهایی یک مزیت منحصر به فرد و فوقالعاده دارند. آن هم اینکه در اذهان مردم به یادگار میمانند. همین کار را شما میتوانید با مطرح کردن برند خود در پیش بگیرید و اسم برند و محصولتان را در ذهن مخاطب نهادینه کنید. به شرطی که با یک پایان زیبا و دلچسب خستگی مخاطب را از شنیدن داستان برندتان به در کنید.
تلاش کنید در پایان داستان، مخاطب را با شخصیت اصلی نویسنده آشناتر نمایید و احساس صمیمیت او را بیش از پیش افزایش دهید تا در ذهن مخاطب به عنوان یک قهرمان یا دوست جا بگیرید.
تاثیر داستانسرایی در تولید محتوا:
یکی از رازهای موفقیت در بازاریابی، تولید محتوا به روش داستاننویسی است. زمانی که مشتری تصمیم به خرید میگیرد، داستانها میتوانند اطلاعات مهمی را انتقال بدهند. آنها روی تصمیم مخاطب برای خرید محصولات تاثیرگذار هستند. با ظهور رسانههای اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر، قصهها نقش پررنگتری به خود گرفتند. داستانها ابزاری قوی برای شکلدهی به فرآیند شناختی مشتری هستند. متاسفانه روش داستانسرایی در بازاریابی دیجیتال کمتر شناخته شده است.
در حین تولید محتوا به روش داستانی در نظر داشته باشید که باید داستانی را نقل کنید که کمی ریتم آن متفاوت بوده و قرار است به مخاطبانتان کمک کند. برای پیروزی در این حیطه میتوانید از نکات زیر کمک بگیرید.
1-برای تولید محتوای خود از مردم استفاده کنید:
متخصصان و کارمندانی که دنبالتان میکنند، بهترین منبع برای شما به حساب میآیند. شما نیز میتوانید داستان آنها را به نام خودشان منتشر کرده تا افراد دیگر هم از تجاربشان استفاده کنند.
2- از مشتریان خود بخواهید درگیر بازاریابی محتوا بشوند:
از مشتریان خود بخواهید در تولید محتوا مشارکت کرده و به عنوان یک نمونه موردی در وبلاگتان مطرح شوند.
3-شما میتوانید به روش روزنامهنگارها پرسونای خود را شناسایی کرده تا بتوانید رفتار مخاطب را درک کنید:
در این مرحله کافیست اطلاعات عادی مثل نام، سن و محل زندگی را از پرسونای خود دریافت کنید. یادتان باشد درابتدای امر ممکن است پرسوناها به شما اطمینان نکنند و اطلاعاتی ارائه ندهند یا اینکه در همان لحظه پاسخی به شما نمیدهند اما باید صبور باشید. هیچوقت از پاسخ چراها به راحتی نگذرید. این عوامل دقیقا همانهایی هستند که از اهمیت بالایی برای شما برخوردارند.
صفحهی اول وبسایت شما صفحهی اول روزنامه است
شاید بخواهید بدانید برداشت درست از این جمله چیست؟ این سوال باید همیشه در ذهن شما مطرح باشد که در یک وبسایت چه چیزی برای من وجود دارد؟ با طرح این سوال کاملا متوجه میشوید که چگونه باید برای سایت خود برنامهریزی کنید تا مخاطب بتواند به عنوان یک شخص تازه وارد با شما آشنا شده، شناخت درستی از شما پیدا کند و هدفتان را که همان کمک به مخاطب است درک نماید. یادتان باشد که خیلی از تکنیکهای روزنامهنگاری میتواند به شما کمک کرده و در موفقیتتان نقش به سزایی ایفا کند؛ اما قبل از هر چیزی باید استراتژی محتوایی خود را برانداز کنید و دریابید که چه تکنیکهایی به کار شما میآیند.
داستانسرایی در تولید محتوا چیست؟
شاید برایتان عجیب باشد وقتی میبینید که داستانهای به ظاهر ساده و عادی تا این حد مخاطبپسند هستند و آنقدر در میان مردم طرفدار دارند. احتمالا شما نیز دوست دارید یکی از همین افراد باشید و داستانی جذاب و سرگرم کننده را برای مخاطبین نقل کنید. برای نیل به این هدف نکات کاربردی زیر را به یاد داشته باشید و از آنها در نقل داستان خود بهره بگیرید.

داستانسرایی
1-شناسایی ماموریت برند:
برای شروع داستان، نیاز است بدانید چشماندازی را که دنبال میکنید چیست؟ فارغ از سودآوری که هدف اصلی هر کسب و کاری است، باید بدانید شرکت شما به چه هدف دیگری وجود دارد؟ قرار است چه چیزی را به مخاطب عرضه کند؟ یادتان نرود که هدف عمومی شما فراتر از هدف مالی و مادی است. هدف عمومی در واقع پایه و زمینهای است که شما میتوانید ارتباط با مشتریان را بر آن اساس ساخته و به توسعهی ارتباطات عمیقتر با آنها بپردازید.
Honest tea مثال کامل و جامع از برندی است که ماموریت خود را به شکلی صحیح درک کرده و از آن برای بهبود ارتباط با مشتریاناش استفاده میکند. تولید نوشیدنی با مزهای فوقالعاده و منحصر به فرد. این شرکت به شکلی صریح و شفاف از چگونگی بهرهمندی و دستیابی به منابع و همچنین فراهمکردن محصول برای مخاطبین میگوید و با در نظر گرفتن سلامت مصرفکنندگان و عدم آسیبرسانی به محیط زیست با آنان ارتباط برقرار میکند. اگر یک دلیل قوی و قدرتمند برای بودن دارید پس داستان برند شما با مشتریانتان میتواند پا گرفته و به ارتباط دوسویه منجر شود. البته برای کاربران، داستان شما در مسیری که منجر به خریدشان می شود الهام بخش نیز خواهد بود.
2-صداقت، راستگویی و قابلاعتماد بودن:
این ویژگیهای مهم باعث میشوند تا در ذهن و قلب مخاطب جا بگیرید. هیچکس دوست ندارد داستانی را بشنود که سراسر دروغ و چرندیات است. کسی دوست ندارد روی خواندن یا شنیدن روایتی وقت بگذارد که بعدا بفهمد هیچ کدام از کاراکترها و اتفاقاتاش حقیقت نداشته است. همهی این عوامل مخاطب را از شما دور میکند. البته اعتماد مردم به شما هم زمانبر است و باید صبور بوده و شکیبایی کنید.
مخاطب نمیتواند فقط با شنیدن گوشهای از داستان شما یک شبه اعتماد نماید و همهی روایت شما را باور کند. این کار به گذشت زمان احتیاج دارد و در سایه صبر و بردباری خودتان حاصل میشود. در بیان داستان خود باید ثبات و سازگاری داشته باشید و مدام ریتم قصه را تغییر ندهید؛ چون مخاطب به تم داستان شما عادت کرده، با آن ارتباط عاطفی میگیرد و هر بار دوست دارد با همان شیوه باقی داستانتان را بشنود. وقتی شما مدام سیکل داستان را تغییر بدهید، مخاطب خود را گیج و سردرگم میکنید و از علاقهمندی او میکاهید.
طبق مطالعات انجام شده توسط کوهن وولف، باقی ماندن دیزنی به عنوان یکی از برندهای معتبر جهان شگفتی نیست؛ چون روایت آن از تقریبا 100 سال پیش تا به حال بدون تغییر و دستکاری باقی مانده است که ریشه در ارزشهای اصلی خود با محوریت خلق تجربههای جادویی دارد. تلاشی که مشتریان به وضوح به آن توجه داشته و در موفقیت همیشگی و مستمر دیزنی منعکس شده است.
3-رعایت اصول یک داستان خوب:
همانطور که میدانید موفقیت هر داستانی معلول پیروی از یک سری اصول نوشتاری قدرتمند است. یک داستان جذاب و جادویی باید در عین سادگی دارای آغاز، میانه و پایان مناسبی باشد. در زمینهی تبلیغات اجتماعی هم برندتان باید از اصول مشابهی پیروی کند. صرف نظر از نوع تبلیغ باید شروعی قوی برای آن در نظر بگیرید تا بتواند حسابی نظر مخاطب را به خود جلب کند، موقعیتهای گوناگونی در ذهن مخاطب شکل بدهد و آنها را به ماندن و تفکر وادار کند.
می توانید در اواسط داستان، تبلیغ خود را با مشکل و درگیری که نیاز به حل و فصل دارد و راهکارهایی برای رفع آن مطرح کنید. تحقیقات صورت گرفته نشان میدهد داستانهایی که به وضوح وظایف یک برند را الزامآور، جداییناپذیر و باورکردنی نشان میدهند، در طرح داستان بسیار موثر هستند. یک تبلیغ تاثیرگذار درست مثل یک فیلم یا داستان مسحورکننده باید شگفتی ایجاد کرده و مردم را با اشتیاق زیاد و عطش شدیدی که به دانستن باقی ماجرا دارند رها کند تا همیشه برایشان در اوج باقی بماند.
0 نظر