13 دقیقه

تنها تفاوت میان انسان را طرز تفکر آنها رقم می زند. اینکه چرا امروزه ایلان ماسک ثروتمند ترین انسان جهان است و جف بزوس در رتبه دوم قرار دارد، تنها دلیلش تفکر است. اگر قرار است در آینده به یک تاجر تبدیل شوید ، باید همانند یک تاجر فکر و عمل کنید و در حساس ترین موقعیت های مالی و تجاری باهوش باشید.

این قدرت می تواند سبب پیشرفت و رسیدن به آن چه که رویای آن را در سر می پرورانید، باشد.

این ذهنیت درست می تواند برای هر کسی به روش های گوناگون ایجاد شود. کتاب خوانی ، تحصیل و آموزش، غریزه و چیز هایی از این قبیل. اما اکنون حرف، حرف تجربه است. یک شاگرد بازاری که به بزرگ ترین تاجر ایران بدل می شود…

مروری بر زندگینامه و داستان موفقیت اسدالله عسگر اولادی

اسدالله عسگر اولادی در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۱۲ در چهار راه سیروس تهران چشم به جهان گشود. او در خانواده بازاری با اصالت دماوندی متولد شد. خانواده او دارای پیشینه یهودی بودند که به اسلام گرویدند. اولادی در ۱۴ سالگی وارد بازار کار شد و در همان دوران سخت کوشی و پشتکار خوبی را از خود نشان داد چرا که او هم کار می کرد و هم به تحصیل ادامه می داد. عصر ها و شب ها درس می خواند و روز ها نیز به کار مشغول بود.

وی در تهران نزد مرحوم عبدالله توسلی که دایی وی بود، فعالیت می کرد. شاگرد آن روز های تهران کار خود را از نقطه صفر آغاز نمود و اولین حقوقى که در دورهٔ شاگردى دریافت کرد روزى ۲ ریال بود که ماهانه به ۶ تومان می رسید.

درست است که این جوان خوش ذوق از روحیه ای بسیار سخت کوش و تلاشگر برخوردار بود اما هوش و استعداد وی در تجارت باعث شد تا که در همان دوران آینده ای تابان برای اولادی ساخته شود. اولین تجارت وی خرید یک کیسه کنجد به قیمت ۵۳ تومان از بازار تهران بود که آن کیسه کنجد را به نانوایى سر محل به قیمت ۷۰ تومان به فروش می رساند. اولین سود پی در تجارت رقم خورد. سال ها و در سال۱۳۳۳ بعد نیز اولادی با خریداری اولین خودروی خود به قیمت ۵۹۰۰ تومان توانست کسب و کار خود را افزایش داده و در نتیجه به سود آوری مقبول تری دست یابد. اولادی با فولکس خود چند کیسه خواربار از بازار خریداری کرده و بین نانوا و بقال توزیع مى‌ نمود.

تا ۱۳۳۷ اسدالله عسگر اولادی در مقام شاگردی دایی خود فعالیت کرد و پس از آن به فکر راه اندازی کسب و کاری مستقل افتاد. وی از کسب و کار قبلی خود دست کشید و در سرای امید، خیابان بوذرجمهری که اکنون ۱۵ خرداد نام دارد، دفتر کوچکی را اجاره کرد و مشغول به کار شد. او در صدد انجام صادرات بود اما کمبود سرمایه مانع عظیمی برای اولادی بود چرا که وی تنها دارایی خود که به خانه ای در خیابان شهید مصطفی خمینی منتهی می شد.

رویای تجارت در سال ۱۳۳۴ در ذهن اولادی پرورش می یافت و در آن سال به اتاق بازرگانی رفت تا برای دریافت کارت بازرگانی خود اقدام کند اما سنش اقتضا نمى‌کرد.

چون سن قانونی برای دریافت این کارت ۲۴ است.

نایب رئیس اتاق وقت طبق قانون مى‌توانست اولادی را  امتحان کند. عبدالله توسلى وی را پیش نایب رئیس فرستاده بود. آقای نایب رئیس ۲۰ سوال را درباره ارز کشورها، حمل جنس و… پرسید. اولادی به تمام سوالات پاسخ داد و آن نایب رئیس با توسلی تماس گرفت و گفت: «این باید جاى من بنشیند.»

حرف نایب رئیس، تنها یک اغراق و تعریف و تمجید در زرق و برق نبود چرا که ۲۵ سال بعد این جمله به حقیقت پیوست.

اسدالله عسگر اولادی ۲ سال بعد با قسط و تخفیف حجره‌اى به مبلغ ۴ هزار تومان خرید و خشکبار را برای تجارت انتخاب کرد و همچنان نیز بعد از ۵۴ سال نیز در همین زمینه فعالیت دارد. او علاقه خاصی به زیر سبز داشت زیرا هم سرمایه کمى مى‌خواست و هم قیمتش ارزان بود.

اولادی فردی بود که ایران برایش جای کوچکی بود. وی دوردست ها را می دید و می خواست که صادرات داشته باشد. در سال ۱۳۳۶ و بار دیگر از صفر، صادرات زیره آغاز نمود و به صورت قسطى پنج تن زیره را خریداری کرد. نخستین مشترى‌ اش در صادرات کشور سنگاپور بود. با تمام دنیا از طریق اتاق‌هاى بازرگانى‌شان مکاتبه کرد و در جست و جو خریدار بود. اولین معاملاتش با نیویورک سال ۱۳۳۰ شروع شد. نیویورکی از دیر باز تا کنون بورس زیره بوده و هست.

اولادی تمام تلاش خود را به کار گرفت و سفر هایش را آغاز نمود تا جایی که امروزه  دیکته کننده قیمت زیره در جهان و ایران نام گرفته است. دوشنبه‌ اى نبود که بازار ادویه نیویورک که زیره هم زیر مجموعه آن است باز شود و نرخ شرکت اسدالله عسگر اولادی (شرکت حساس)  که الان ۵۱ ساله شده، روى میز نرود و معاملات شروع بشود.

البته این دستاورد مهم برای ایران، به راحتی به دست نیامده و اولادی سال های دشواری را پشت سر گذرانده تا به این نقطه رسیده است.  در سال ۱۳۴۷ به صادرات دو قلم دیگر خشکبار شامل پسته و کشمش روی آورد. پسته کار بزرگى بود و پول سنگینى مى‌ طلبید. وی  سرمایه ای در اختیار نداشت اما چون در بازار آبرو داشت و همواره از او به عنوان فردی خوش حساب یاد می شد، به وی نسیه مى‌ دادند و هنر وی این بود که در عرض یک ماه آن جنس را به خارج مى‌فروخت و پولش را مى‌گرفت. این هنر خوش‌حسابى وی عامل موفقیتش در بازار پسته بود. سال 1343 اولین انبارش را در خیابان تختى تهران خریداری کرد و کارخانه زیره حساس را در مشهد تاسیس کرد که همچنان هم پا برجاست.

عسگر اولادی تمام سرمایه حاصل از سودآوری خود را به خریداری انبار و دفتر و خانه و ملک اختصاص می داد. در سراى امید که روزى در آن حجره قسطى خریده بود، تمام دفاتر همسایه را خریداری کرد.

اصول کسب وکار از نگاه اسدالله عسگراولادى

به گفته شخص آقای اولادی :«من تاجرم و اصولى دارم؛ یکى از اصولم این است که هیچ وقت بیش از یک هفتم تنخواهم را به کسى نسیه نمى‌دهم تا اگر پولم را خورد باقى پولم محفوظ بماند. اصل بعدى‌ ام این است که سعى کردم هیچ وقت بیش از نصف دارایى‌ام را نسیه نخرم. اصل دیگر این است که سعى کردم از بانک‌ها وام نگیرم. بانک‌ها بسیار سراغ من آمدند اما قبول نمى‌کردم! در نتیجه شب با خیال راحت به خانه مى‌رفتم و بدهکار نبودم. اگر داشتم مى‌خریدم و اگر نداشتم هم نمى‌خریدم. سال 55 اگرچه آدم سیاسى نبودم به نجف خدمت حضرت امام (ره)‌ رفتم. رفته بودم از ایشان اجازه بگیرم که در قم کارخانه بزنم و ایشان هم مرا راهنمایى کرد. یکى دیگر از اصولم عوض نکردن شریکم است. محمدحسن شمس 50 سال شریک من است و هنوز هم شریک هستیم. یادم نمى‌ رود در اولین سفرم به نیویورک پاى ساختمان معروف امپایر استیت که مجسمه راکفلر قرار دارد، ۳ جمله نوشته بود که موفقیت من به این 3 جمله است: زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و وقتى تصمیم گرفتم چشمم را بستم و عمل کردم. این ۳ جمله اثر زیادى روى من گذاشت. سعى کردم در تجارتم به این ۳ جمله متعهد باشم. این ها در تجارت خیلى مهم است چون تجارت بى‌رحم است. تجارت در محیط رقابت بى‌رحم است. این شعار هم است: اگر مى‌خواهى رقابت کنى باید با چشم بسته بى‌رحمى کنی. مى‌شود البته با رأفت و مهربانى کار کنى اما آنجا که مى‌خواهى رقابت کنى نه رأفت کاربرد دارد و نه مهربانى باید بى‌رحم باشى.»

دارایی های اسدالله عسگر اولادى

وی فردی بود که از صفر به این نقطه با ارزش رسید. اگر قیمت خانه های اولادی را در بازه های زمانی مختلف بررسی کنیم به خوبی متوجه پیشرفت، ترقی و سیر صعودی موفقیت های وی خواهیم شد. وی اولین خانه اش را ۵۶۰۰ تومان، دونی را ۳۳ هزار تومان، سونی را ۱۴۰ هزار تومان و پنجمی را ۱۴۰ میلیون تومان خریداری کرده است.  وی در این باره می گوید: «اکثر این خانه‌ها را هنوز دارم. آنها را اجاره داده‌ام و هیچ‌ یک را نفروخته‌ام. وجوهات شرعى و … مالیات‌هایم را داده‌ام. هرگز با دارایى چانه نمى‌زنم و انفاق مى‌کنم. مسجد و درمانگاه و مدرسه مى‌سازم و خدا به من کمک کرده است. من هیچ مالى در خارج کشور ندارم. فقط دفاترى در هامبورگ ، دبى و لندن دارم که دفاتر تجارى‌ ام هستند. من افتخار مى‌کنم که میلیاردر هستم. همان خانه ۵۶۰۰ تومانى امروز بیش از ۵ میلیارد تومان مى‌ارزد. پس میلیاردر شدن کارى ندارد. خانه دیگرم در خیابان ولیعصر ۱۳۰۰ متر مساحت دارد و حساب کنید چقدر مى‌ارزد. چرا بگویم گدا هستم؟!»

مهمترین اصل تجارت از نگاه اسدالله عسگراولادى

عسگر اولادی در لس آنجلس به سر میبرد که نیمه شب تاجری از آلمان با او تماس می گیرد و در حالی که اولادی خواب آلود بوده،  ۲۰۰ تن پسته را خریداری می کند. صبح که وی از خواب بیدار می شود، متوجه می شود که قیمت پسته ۵۰ دلار افزایش داشته است. وی سریعا به آلمان سفر می کند و به دیدار تاجر آلمانی می رود. اولادی پسته های فروخته شده را از وی با قیمت ۱۰۰ هزار دلار خریداری می کند و یک هفته در هامبورگ می ماند. پس از یک هفته اولادی پسته ها را با قیمت ۲۰۰ هزار دلار به تاجر آلمانی می فروشد. علاوه بر ضرری که جبران شد، ۱۰۰ هزار دلار هم سود آوری برای وی به ارمغان آمد. خوش قولی از مهم ترین اصل های تجارت است چرا که وی به راحتی می توانست بگوید که خواب بودم، فروختم. خب! قرارداد و امضایى که نداریم.

اصل کیفیت، رقابت و خوش‌قولى اولادی او را به سلطان بی چون ورای خشکبار ایران تبدیل کرد. وقتی برای فروش یک جنس تعهد می کرد، اگر بعد از فروش قیمت ترقى مى‌‌کرد، معامله را به هم نمى‌زد در حالی که بسیاری از همکاران او این کار را انجام می دهند تا ضرر نکنند.

به خاطر همین ۳ اصل، نیویورک در دستان اسدالله عسگر اولادی بود. هر جای دنیا که زیر می خواستند، وی بعد از ۴۸ ساعت بالای سرشان بود و خریداران به خاطر کیفیت محصولات او را رها نمی کردند.

اسدالله عسگراولادى می گوید : «صداقت و توکل بر خدا بزرگترین رمز موفقیت من است. رمز موفقیت بعد ها به وجود آمد البته رمز اولیه توکل بر خداوند بود. این چیزی بود که بدان اعتقاد داشتم و معتقد بودم که باید در کار خود صداقت داشته باشم. توفیقم در این سه کلمه است: زود تر از دیگران مطلع شدم، زود تر از دیگران تصمیم گرفتم، وقتی تصمیم گرفتم با پشتکار عمل کردم. صداقت، توکل به خدا و اعتقاد به خدا سر جای خودش، از نظر ظاهر امور تجاری و ظاهری این سه کلمه را برای خود سرمشق قرار دادم. این جوری فکر می کردم که صبح که از خانه بیرون می آیم، فکر کنم که سر نماز صبح هستم. مثلا فرض کنید، امام زمان به من می گوید: مراقب باش که می روی، شب باید به من حساب پس بدهی. کار هایی که روز انجام می دادم، شب فکر می کردم موقع نماز عشا یک کسی الان می پرسد که خب امروز چه کار کردی، کارهای روز خود را بگو.

برجسته‌ ترین بازرگانان ایرانی، معروف‌ ترین صادرکننده خشکبار ایران، عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در تمام دوران پس از انقلاب، رئیس اتاق بازرگانی و صنایع ایران و چین، فردی که مجله فوربز در سال ۲۰۰۳ میزان سرمایه او را حدود ۴۰۰ میلیون دلار برآورد کرده‌ بود و در نهایت سلطان زیره جهان در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۹۸ در سن ۸۶ سالگی بر اثر زمین خوردگی دار فانی را وداع گفت.

0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سلام، نیاز به راهنمایی دارید؟
×
اگه قصد مهاجرت داری، قبلش حتماً یه سر به این سایت بزن!
مشاهده‌ی سایت